کتاب
یادداشتی بر داستان «دیومحله»
یادداشتی بر داستان «دیومحله» اثر مجتبی موسوی کیادهی
چه میشود اگر گرازی را آویزان کنید و آتش بزنید؟ چه میشود اگر قورباغهای را درون قابلمۀ بزرگی از برنج دم کنید؟ یا چه میشود اگر ناگهان...
یادداشتی بر تهران تارین اثر بهزاد قدیمی
«تهران تارین» آخرین مجموعه داستان در ژانر وحشت است که از «بهزاد قدیمی» منتشر شده و پس از آن «بند دیوان» را از او خواندیم که کاری است بزرگ در ادبیات وحشت و فانتزی...
زیر نفسهای چنار؛ معرفی کتاب روایتهای نامعتبر
زیر نفسهای چنار
روایتهای نامعتبر داستانی به نویسندگی سیامک صدیقی است که انتشارات کنار آن را در سال 1402 منتشر کرده است.
چهل سالگی رستاخیز خاطرات فراموش شده است. راوی در آستانه چهل سالگی با تامل...
دهبر مهیل، یادداشتی بر تاریکی
چه خوشمان بیاید و چه نیاید در اطراف ما، چیزهای غیرقابل توضیح بسیاری وجود دارند که علم در بهترین حالت، برای توجیه افتادن دائمی بشقابی که در فلان قفسه کابینت آشپزخانه قرار دارد، از...
نگاهی به رمان «شاعران مرده رمان پلیسی نمینویسند»
جنگ سرد ایدهآل و واقعیت
رمان "شاعرانمرده رمانپلیسی نمینویسند" بی شک اثری درخشان در ادبیات معاصر سوئد است. اثری که تناقضهای موجود در عنوان اثر را هم به نیروی محرکهی داستانی تبدیل کرده. این رمان...
رمان صداها ؛ برخورد دو فرهنگ
تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که خواندن جرم بود. میدانید با خواندن کلمات، اعدام انتظارتان را میکشد. شهرتان توسط بیاباننشینهای بدوی اشغال شده و زنان بدون همراه نمیتوانند بیرون بروند. در این میان...
یادداشتی بر رمان سال درخت اثر ضحی کاظمی
مقدمهی یادداشت به قلم بهزاد قدیمی:
ضحی کاظمی یکی از نویسندگان مطرح در ادبیات فارسی معاصر ایران است که رمانها و مجموعه داستانهایش تا کنون در ایران و جهان به چاپ رسیدهاند. رمان «سال درخت»...
یادداشتی بر رمان تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت
همواره به دنبال این هستیم که بدانیم چه چیزی قرار است رخ بدهد
«همواره میدانیم چیزی در حال وقوع است.»
از کتاب تقدیم به گلرخ با عشق و نفرت اثر سیامک گلشیری
ما هم در «تقدیم به...
بند دیوان؛ رمانی از ژانر دارک فانتزی با عناصر و فضای ایرانی
نوشتن یک رمان، نسبت به داستان کوتاه سخت است؛ فقط تعداد کلمات آن نیست که باید بیشتر باشد. در داستان کوتاه، مخاطب وقت میگذارد چون فقط چند صفحه را باید بخواند. حوصلهاش میشود آن...
یادداشتی بر رمان “شالی آویخته بر شاخهی یخزدهی بید”
یادداشتی بر رمان "شالی آویخته بر شاخهی یخزدهی بید" نوشته احمد افقهی
مدتها بود که هادی میگفت برویم به دیدن یکی از دوستاناش که همشهریمان بود، جایی در یکی از روستاهای لواسان.
" انبوهی خاطره داره...