خودکشی_باکره_ها
خودکشی_باکره_ها

 

پاک‌کردن صورت مسئله

این یادداشت به نکته‌هایی درباره فیلم خودکشی باکره ها (The virgin suicides)، محصول سال ۱۹۹۹ سینمای مستقل آمریکا می‌پردازد. کارگردان فیلم، خانم سوفیا کاپولا (فرزند فرانسیس فورد کاپولا)، متولد سال ۱۹۷۱، کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده و بازیگری ا‌ست که در سال۲۰۱۰ با ساخت فیلم (یک جایی) توانست شیر طلایی ونیز را نصیب خود کند و امروزه به‌عنوان یکی از فیلم‌سازان مستقل آمریکایی در سطح جهان مطرح است. او تاکنون ۷ فیلم ساخته است، که خودکشی باکره ها اولین فیلم اوست‌؛ فیلمی که در برخورد نخست، با نقدهای مثبت فراوانی از سوی منتقدین روبه‌رو شده و در وب‌سایت IMDb نیز امتیاز ۷/۱ را کسب کرده است.

سوفیا_کاپولا
سوفیا_کاپولا

فیلم خودکشی باکره ها درباره پنج خواهر بین سیزده تا هفده سال در یک خانواده متوسط و به‌شدت مقرراتی و مذهبی آمریکایی در دهه هفتاد میلادی در گروس پوینت ایالت میشیگان است. پدر خشک‌اخلاق خانواده (جیمز وودز)، معلم ریاضی دبیرستان و مادر بی‌نهایت مذهبی و منضبط آن‌ها (کاتلین ترنر)، خانه‌دار و اهل کلیسا است. کوچک‌ترین دختر خانواده در ابتدای داستان با بریدن رگ‌ دست‌هایش در حمام، اقدام به خودکشی ناموفق می‌کند. در ادامه، پدر و مادر، جهت تلطیف محیط و به توصیه روانپزشک، دست دخترها را در فعالیت‌های اجتماعی و رفت‌وآمدهایشان کمی باز می‌گذارند. اما در شب مهمانی به‌شدت کنترل‌شده‌ای که والدین دختران، برای آن‌‌ها ترتیب داده‌اند، دختر کوچک این‌بار خود را از پنجره پایین می‌‌اندازد و جلوی چشم پسرهای مهمان در خانه‌شان کشته می‌شود. بعد از گذشت مدتی از این واقعه، دخترها، به اصرار دوست‌پسر یکی از آن‌ها و با کمک پدر، مادر را راضی می‌کنند تا بتوانند با همراهی چهار پسر که مورد اطمینان آن‌ها هستند، به مجلس رقص مدرسه بروند. دختر ۱۶ ساله خانواده به‌نام لاکس (کریستین دانست) که نقش محوری فیلم با تمرکز بیشتر روی شخصیت او شکل گرفته، بعد از مهمانی مدرسه، به خانه باز نمی‌گردد و شب را در کنار دوست‌پسرش (جاش هارتنت) به صبح می‌رساند. با بازگشت او به خانه در صبح روز بعد، مادر، جهنم را جلوی چشم دختران بازسازی می‌کند و با اجرای شرایط ایزوله‌سازی شدید دخترها، آن‌ها را تا مرز جنون پیش می‌برد.

فیلم_خودکشی_باکره_ها
فیلم_خودکشی_باکره_ها

فیلم خودکشی باکره‌ ها، که اقتباسی ا‌ست از رمانی با همین نام، نوشته جفری یوجینایدز، در یک نگاه، فیلمی ا‌ست از لحاظ ساختاری (دکوپاژ، حرکات دوربین و میزانسن‌ها)، بی‌نهایت ساده که این سادگی با توجه به فضای موجود در داستان، کاملاً حساب‌شده و کارآمد است. نوع روایت فیلم (به‌خصوص در نیمه اولش) تاحدودی بیننده را یاد فیلم‌های رفقای خوب و کازینوی مارتین اسکورسیزی می‌اندازد. وجود یک راوی اصلی و چند راوی فرعی برای توضیح داستان، حرکت‌های تراولینگ دوربین با شخصیت‌ها و دیالوگ‌های صریح و طنزآلود (البته طنزی که با توجه به داستان فیلم، طنز تلخ است)، گواه این مسئله هستند.

فیلم خودکشی باکره ها در محتوا، با بررسی زندگی چند دختر جوان و در حاشیه زندگی‌شان، چند پسر هم‌سن‌وسال آن‌ها، در سال‌های دوران بلوغ، به مرور و با جلورفتن زمانش، تبدیل به نقدی گزنده درباره نوعی از زندگی سنتی و محافظه‌کار، بسته و منجر به فاجعه آمریکایی می‌شود که این البته در بسیاری از سایر کشورهای جهان نیز قابل مشاهده است. مسئله جهان‌شمول‌بودن فیلم، یکی از نقاط قوت آن است. نکته مهم و برجسته دیگر در ساخت فیلم، استفاده زیبای سوفیا کاپولا از جزئیات در صحنه است. از اینسرت‌های صلیب و کتاب‌ها و عروسک‌ها گرفته تا کلوزشات‌ یک کف پا که به آرامی روی لبه میزی می‌لغزد، همه و همه به زیبایی اثر افزوده است. همان‌طور که مخاطب خود نیز آگاه است، این قبیل از نماها در بسیاری از فیلم‌ها، به دلیل استفاده بی‌جا، تبدیل شده‌اند به دست‌آویزی برای پرکردن فضاهای خالی فیلم و سرهم‌بندی آن. ولی این‌جا و با درایت کارگردان، نه تنها به قول معروف، توی ذوق نمی‌زنند، بلکه وسیله‌ای شده‌اند برای هر چه بهتر به تصویردرآوردن آن‌چه نویسنده داستان قصد داشته است از لحاظ حسی در قالب کلمات به خواننده خود منتقل کند، و ترجمه آن به زبان سینما. پرداخت به این جزئیات در سکانسی از فیلم که گروه پسرها در یک سوی تلفن برای دخترها موسیقی پخش می‌کنند و دخترها نیز از آن سو، به همین ترتیب پاسخ آن‌ها را می‌دهند، مثال‌زدنی است.

طنز تلخ و سیاه کلامی و موقعیت نیز، همان‌طور که گفته شد در طول فیلم جاری ا‌ست. برای مثال توجه کنید به صحنه‌ای در بیمارستان و پس از خودکشی نافرجام دختر کوچک خانواده. وقتی آقای دکتر به او می‌گوید که برای خودکشی و ناراحت‌بودن از دست روزگار، خیلی کم‌سن‌وسال است، دختر بدون درنگ و بسیار جدی پاسخ می‌دهد: «معلوم شد دکتر! که شما هیچ‌وقت یک دختر سیزده ساله نبوده‌اید». و یا نگاه کنید به صحنه‌ای که اهالی دلسوز محل (که پشت سر این خانواده هر آن‌چه در توان دارند، غیبت می‌کنند و خوراک بی‌کاری‌های خود را تأمین می‌کنند) پس از این‌که همان دختر (دختر ۱۳ ساله خانواده)، این‌بار خود را از پنجره به روی نرده‌های تیز حیاط انداخته و کشته شده است، برای التیام اندوه و درد والدین او، با کمک هم و به‌سختی نرده‌ها را کنده و از خانه دور می‌کنند. انگار که با بردن نرده‌ها و پاک‌کردن صورت مسئله، دیگر کسی خودکشی نخواهد کرد.

نقش‌آفرینی بازیگران نوجوان و والدین دختران در فیلم، بی‌نهایت زیبا و به دور از هر گونه تصنع است. شاخص‌ترین نقش‌آفرینی در فیلم خودکشی باکره‌ها به نظر نگارنده، بازی کاتلین ترنر در نقش مادر خانواده است. شخصیت او که به علت فقر آگاهی و عدم انعطاف اخلاقی و رفتاری، تبدبل به مادری دیوصفت شده است، می‌توانست به‌شدت اغراق‌شده و بنجل از آب درآید، ولی بازی هوشمندانه و کنترل‌شده این بازیگر، منجر به خلق یکی از بیادماندنی‌ترین بازی‌های زیبا، ولی مورد کم‌لطفی قرارگرفته تاریخ سینما شده است.

نکته جالب و سخن آخر این‌که، سوفیا کاپولا، پس از خواندن کتاب و همذات‌پنداری با شخصیت‌های آن، شیفته داستان شده و فیلم‌نامه خودکشی باکره ‌ها را در سن ۲۸ سالگی نوشته و کارگردانی کرده است. با توجه به فیلمی که پیش رو داریم، می‌توان به‌راحتی ادعا کرد، که سوفیا کاپولا خیلی زودتر از موعد معمول، و در همین اولین فیلم خود، تبدیل به انسانی بالغ و کارگردانی پخته شده است.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید