کلبه عمو تام و تاریخ بردهداری در آمریکا
آمریکا، چگونه آمریکا شد؟
آمریکا از پیدایش تا انقلاب (۱۶۰۰-۱۷۶۳)
نخستین بذر آمریکا ــ یعنی ایالات متحد آمریکا ــ در نخستین سالهای قرن هفدهم، دقیقاً در سال ۱۶۰۶، در بخش شرقی آمریکای امروزی، بر ساحل آتلانتیک، کاشته شد. پس از آنکه اسپانیا و بعد فرانسه هر یک به امید یافتن ذخایر و مستعمرهسازی به گوشهای از آمریکا سرک میکشیدند، ملکه الیزابت ــ زنی که حدود نیمقرن (۱۵۵۸-۱۶۰۳) فرمانروایی انگلستان بود ــ دریانورد محبوب خود، والتر رالی را روانۀ آمریکا کرد تا در رقابت با اسپانیا عقب نیفتد و خاکی آن سوی اطلس برای انگلستان به چنگ آورد.
والتر رالی در ۱۵۸۵ به ساحلی در آمریکای شمالی رسید و با عدهای معدود سنگبنای یک «آبادی» (مستعمره) را آنجا نهاد و چون ملکه الیزابت ازدواج نکرده بود و به تعبیر انگلیسیها «ویرجین» (دوشیزه/باکره) بود، نام آن خاک را «ویرجینیا» گذاشت که لقب ملکه بود. اما این آبادیسازیها پا نگرفت و از آن تنها افسانۀ «مستعمرۀ گمشده» در یادها مانده است.
عمر الیزابت برای آنکه روزی ببیند مستعمرهای انگلیسی در آمریکا پا گرفته است، قد نداد. پس از او، در دوران شاه جیمز اول (۱۶۰۳-۱۶۲۵) بود که انگلیسیها در ۱۶۰۶ آبادی (مستعمرۀ) دیگری را در خاک ویرجینیا پایهگذاری کردند، به اسم شاه: «جیمزتاون».
این نخستین مستعمرۀ انگلیسیها بود که پایهگذارانش فقط ۱۰۵ نفر بودند که نیمی از آنها نیز پس از یک سال به دلیل وضعیت جوی، بیماری، درگیری با بومیان و بیغذایی مردند. اما این مستعمره پا گرفت و با همۀ سختیهای افزایش و انتقال نیروی انسانی، چهارده سال بعد (۱۶۲۰)، شمار افراد ویرجینیا به هزار نفر و در ۱۶۴۰ به ده هزار نفر رسید.
آمریکایی که ما میشناسیم با این مستعمرهسازیها پدید آمد و ایالات متحد آمریکا، پیش از آنکه انقلاب کند و در جنگی سخت استقلال خود را در طول دهههای ۱۷۷۰ تا ۱۷۸۰ از انگلستان به چنگ آورد، مجموعه مستعمراتی متعلق به انگلستان بود که در تاریخ به «مستعمرات سیزدهگانه» معروف است. بنابراین، مرحلۀ اول تاریخ آمریکا، تاریخ مستعمرات سیزدهگانۀ بریتانیاست که آن هم نه در چشمبرهمزدنی، بلکه در یک فرایند بلندمدت ۱۲۵ ساله پدید آمدند.
نخستین مستعمره ویرجینیا بود که گفته شد در ۱۶۰۶ پایهگذاری شد و واپسین آنها، مستعمرۀ جورجیا، ۱۷۳۲ پایهگذاری شد. اما همۀ این مستعمرات در یک نوار پهن در ساحل شرقی آمریکا تشکیل شد و مساحت آن در برابر ایالات متحد آمریکای امروزی بسیار ناچیز بود.
مستعمرات سیزدهگانه را به سه دسته تقسیم میکنند: بخش شمالی آن معروف به نیوانگلند (شامل مستعمرات «نیوهمپشایر»، «ماساچوست»، «رودآیلند» و «کنِتیکت»)، بخش میانی آن معروف به مستعمرات آتلانتیک میانی (شامل «نیویورک»، «نیوجرسی»، «پنسیلوانیا» و «دلاوِر») و بخش پایینی موسوم به مستعمرات جنوبی (شامل «ویرجینیا»، «کارولینای شمالی»، «کارولینای جنوبی»، «مریلند» و «جورجیا»).
تاریخ مستعمرات سیزدهگانه را هم به سه قسمت میتوان تقسیم کرد: ۱۶۰۰ تا ۱۶۵۰ دورۀ پیدایش و پایهگذاری، ۱۶۵۰ تا ۱۷۰۰ دورۀ تحکیم و توسعه و ۱۷۰۰ تا ۱۷۶۰ دوران جدال بریتانیا و فرانسه سر استیلا بر آمریکای شمالی. در کنار این توسعۀ ساختاری و انسانی بیوقفه، تاریخ این دوره همراه است با ورود و پاگرفتن بردهداری و جنگهای خونبار با بومیان… در نهایت، در پایان این ۱۷۰ سال، انگلستان فرانسه را با کمک مردم مستعمرهنشین از آمریکای شمالی بیرون میراند، اما خزانۀ خالی کار دستش میدهد و ناگزیر مجبور میشود از مستعمرهنشینان مالیات بخواهد. اما این آمریکاییها سرکشتر از آن بودند که به سرزمین مادر مالیات دهند. این دعوای مالیاتی به زودی به انقلاب و استقلال آمریکا منجر شد.
انقلاب و استقلال آمریکا (۱۷۶۶-۱۷۸۳)
اگر بپذیریم آمریکا اقتصادمحورترین کشور جهان است، پس عجیب نیست اگر دلیل یا بهانۀ انقلاب آمریکا که به استقلال این کشور منجر شد، اقتصادی باشد. انقلاب آمریکا در اصل در پی دعوایی مالیاتی پدید آمد. سیزده مستعمره در خاک امروزی آمریکا پدید آمده بود که همگی زیر فرمان دولت بریتانیا بود. بریتانیا برای حفظ سلطۀ خود در آمریکای شمالی با حریفی قدرتمند روبرو بود: فرانسه.
پس از جنگی هفتساله میان این دو که بخشی از جنگی جهانی ــ موسوم به جنگ هفتساله (۱۷۵۶-۱۷۶۳) ــ بود، انگلیسیها موفق شدند فرانسه را از آمریکای شمالی بیرون کنند، اما گرفتار همان بلایی شدند که همیشه جنگهای فرسایشی سر دولتها میآورد: انگلستان جنگ را برد، اما پیامدهای آن شکستی بزرگ به این ابرقدرت تحمیل کرد.
دولت بریتانیا بسیار بدهکار شده بود: ۱۳۳ میلیون پوند بدهی که فقط سود سالانۀ آن پنج میلیون بود. برای جبران این بدهی و جلوگیری از ورشکستگی روی مالیاتی که میتوانست از مستعمراتش در آمریکا جمع کند، حساب کرده بود. اما زهی خیال باطل! مستعمرهنشینان آمریکایی یاغیتر از آن بودند که مالیات دهند. این موضوع زمینهای شد برای دعوایی سیاسی که سال به سال شدت گرفت و به استقلالخواهی آمریکاییها منجر شد. ده گام از شروع درگیری تا اعلامیۀ استقلال آمریکا را میتوان چنین شماره کرد:
۱. اعلامیۀ ملوکانه: جورج سوم، شاه بریتانیا، با اعلامیهای کوشید فضای ارضی مستعمرهنشینان را محدود کند تا از بروز درگیری پرهزینه با سرخپوستان جلوگیری کند.
۲. تدابیر مالیاتی: دولت بریتانیا کوشید با قانون شکر، قانون تمبر، قانون تاوِنزهِد و… از آمریکاییها مالیات بگیرد که در همۀ موارد تیرش به سنگ خورد و تنها نتیجهاش این بود که درگیری شدت یافت و مقاومت و اتحاد آمریکاییها بیشتر شد.
۳. کشتار بوستون: در جریان درگیری میان معترضان بوستون و نظامیان بریتانیا پنج آمریکایی کشته شدند که خوارک تبلیغاتی پرحرارتی برای مخالفان انگلستان فراهم آورد. اصلاً مگر میشود مرگ پنج نفر را «کشتار» (massacre) نامید!
۴. مهمانی چای بوستون: بوستونیها محمولۀ بزرگی از چای کمپانی هند شرقی را از کشتیهای انگلیسی به دریا ریختند که این شروع انقلاب بود.
۵. قوانین تنبیهی: بریتانیا با تدابیری تنبیهی به سرکشی در مستعمرات واکنش نشان داد که این نیز اتحاد آمریکاییها را بیشتر کرد.
۶. نخستین کنگرۀ قارهای: برای نخستین بار آمریکاییها مجلسی سراسری تشکیل دادند که هدفش مقابله با بریتانیا بود. این نخستین دولت یا پیشادولت آمریکایی بود.
۷. نبرد لِکسینگتون و کونکورد: وقتی انگلیسیها کوشیدند از انبار کردن تسلیحات دست شبهنظامیان آمریکایی جلوگیری کنند، درگیری نظامی آغاز شد و این شروع جنگ استقلال بود.
۸. دومین کنگرۀ قارهای: در این کنگره آمریکاییها اعلام وضعیت دفاعی کردند و ارتشی تشکیل دادند، به فرماندهی جورج واشنگتون.
۹. تشکیل قوانین اساسی جدید در هر یک از مستعمرات و تبدیل آنها به ایالتهای خودگردان.
۱۰. اعلامیۀ استقلال: رهبران مستعمرهنشینان آمریکایی چهارم ژوئیۀ ۱۷۷۶ اعلام استقلال کردند.
اما آمریکاییها با چه توجیهی اعلام استقلال کردند؟ آنها این توجیه را در حقوق انسانی یافتند که شرح آن در اعلامیۀ استقلال آمده است. استدلالشان ساده اما گیرا بود: گفتند هر انسانی حقوقی مسلم دارد، وظیفۀ دولت/حکومت تضمین این حقوق است. هر حکومتی چنین نکند مشروعیتش را از دست داده و بریتانیا مرتکب همین خطا شده است. پس ما اعلام استقلال میکنیم!
کلبۀ عمو تام و بردهداری در آمریکا
در تاریخ گاه کتابها و رسالههایی نگاشته شده است که زلزلهای در جوامع ایجاد کرده است. یکی از این کتابها داستانی بود که هریِت بیچر اِستو، بانوی نویسندۀ آمریکایی، نوشت: «کلبۀ عمو تام». موضوع کتاب زندگی تام بود؛ بردهای سیاهپوست که مسیحی پاکدلی بود و به اخلاق و نوعدوستی مسیحی باور راسخی داشت. خوشقلب بود و به برابری انسانها باور داشت، چون همۀ انسانها آفریدگان یک خدا بودند.
او دو ارباب مهربان را هم تجربه کرد، اما دست روزگار او را به کشتزار مِستر لِگری انداخت؛ سفیدپوست بردهدار بدطینتی که همۀ پلیدیها را در وجودش جمع کرده بود. مستر لِگری تام را مسئول نظارت بر دیگر بردگان کرد. تام از تنبیه بدنی بردگان خودداری میکرد، طبق همان آیین نوعدوستی مسیحی، و همین ارباب بیاخلاقش را سخت برآشفته میکرد. مستر لگری خود دستبهکار شد و تام را آنقدر شکنجه کرد تا از ایمانش دست کشد. تام درد و رنج جسمانی را تحمل کرد و سرانجام زیر شکنجه جان باخت، اما تا آخرین دم از نوعدوستی و اخلاق مسیحی دست نکشید و حتی در آستانۀ مرگ شکنجهگرش را بخشید.
داستان «کلبۀ عمو تام» ــ که البته آنچه گفتم صرفاً بخشی از کل داستان است ــ حملۀ تبلیغاتی تمامعیار و بسیار موفقی علیه آیین بردهداری بود. خانم استو این داستان را ابتدا در نشریهای که ضدبردهداری بود در چند قسمت منتشر کرد و یک سال بعد، یعنی ۱۸۵۲، داستان به صورت کتاب منتشر شد.
نتیجه بهتآور بود! سه هزار نسخۀ کتاب در عرض ۴۸ ساعت فروخته شد! در سال اول سیصدهزار نسخه از کتاب فروش رفت. کتاب در خارج از آمریکا هم بسیار موفق بود: در انگلستان یک میلیون نسخه فروخته شد! بیدرنگ به زبانهای دیگر ترجمه شد و کتابخانهها را در اروپا در میانۀ قرن نوزدهم فتح کرد. (سال ۱۸۵۲، سالی بود که در ایران امیرکبیر از قدرت عزل شد و به قتل رسید و روزنامه تازه وارد ایران شده بود.)
بردهداری در آمریکا از روز اولی که نخستین مستعمرات در این سرزمین پا گرفت وجود داشت. نه فقط آن بریتانیاییها که به آمریکا رفتند و مستعمره ساختند، بلکه همۀ اروپاییها، هلندیها و اسپانیاییها، پرتغالیها و فرانسویها بردهداری میکردند، به ویژه وقتی مجبور بودند مستعمرهای بسازند و به نیروی انسانی مفت نیاز داشتند.
حتی اول این هلندیها بودند که در نیوآمستردام (دهکورهای که بعدها به نیویورک تبدیل شد)، نخستین بار بردهداری را رواج دادند. بنابراین وقتی خانم استو کتاب «کلبۀ عمو تام» را نوشت، سنت بردهداری در آمریکا دویستواندی سال قدمت داشت. هشت سال پس از انتشار این کتاب آبراهام لینکلن پانزدهمین رئیسجمهور آمریکا شد. او اولین رئیسجمهور آمریکا بود که مخالف بردهداری بود. تا پیش از آن همۀ رؤسای جمهور آمریکا یا خود بردهدار بودند یا موافق آن بودند. با آمدن لینکلن جنگ داخلی خانمانسوزی به پا شد که موضوع یا بهانۀ اصلی آن بردهداری بود. حکایت میکنند روزی آبراهام لینکلن خانم استو را دید و به او گفت: «پس شما آن خانم کوچکی هستید که این جنگ بزرگ را به راه انداخت!»
منبع: کانال تاریخاندیشی