زیر نفسهای چنار
روایتهای نامعتبر داستانی به نویسندگی سیامک صدیقی است که انتشارات کنار آن را در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.
چهل سالگی رستاخیز خاطرات فراموش شده است. راوی در آستانه چهل سالگی با تامل به کودکی و گذشته شروع به روایت داستان کودکی خود میکند. دایی ناصر شخصیتی که از همان ابتدای قصه آشکار میشود، حالا ۷۰ ساله است و راوی قصد سفر از پاریس به ورامین و دیدار او را کرده است.
بعد از ۲۵ سال! در این بازگشت خرده روایتهای قصه شکل میگیرد و تلاش راوی برای شنیدن داستان کودکیاش و سر در آوردن از چند و چون مرگ پدر و مادری است که دایی ناصر سالها به دلخواه خودش آن را دستخوش تغییر کرده است. راوی میپندارد در ماجرای قتل غیر عمد پریچهر دست داشته است. بی آن که خود بداند. درخت چنارپیر حیاط شاهد تمام لحظات پیدا و پنهان داستان زندگی او بوده است. همین است که ناخودآگاه طوری او را در آغوش میگیرد که گویی بخشی از جان خودش و پدرش طاهر است. در واقع دایی ناصر و همسایهها روایتهای متفاوتی از مرگ پریچهر دارند و شاهد که خود راوی اول شخص قصه است بیتاب دانستن و مکاشفه حقیقت است.
نثر قصه روان است و به کارگیری تشبیههای گاه نوآورانه خواننده را به درنگ وا میدارد. هر چند این ترکیبهای نو غالبا در جهت تلخ کردن رویداد و پیشبردن فضایی یاس آور و توهم آورهستند اما در نهایت باعث شفاف شدنِ زبان و پیشبرد قصه شدهاند. “روایتهای نامعتبر” نولایی است که گرچه داستانی بلند است اما آن قدر نثر فارسی کم غلطی دارد که به آسانی در یک سکوت شبانه خوانده شود. قطع مناسب کتاب، و ویژگیهای ویراستاری، صفحه بندی و دقت در زبان نوشتاری موجب شده کتاب خوش دستی باشد و خواننده تا به انتها سرگذشت راوی را دنبال کند و در میان روایتهای پایانی متعدد به غلط دچار گمگشتگی نشود. از دیدگاه راوی چهل سالگی، زمان درست مواجهه با گذشته است.