ده بر مهیل - النا رهبری - مجله اوسان

چه خوشمان بیاید و چه نیاید در اطراف ما، چیزهای غیرقابل توضیح بسیاری وجود دارند که علم در بهترین حالت، برای توجیه افتادن دائمی بشقابی که در فلان قفسه کابینت آشپزخانه قرار دارد، از کج بودن قفسه، زمین، وزش بادهای نهان یا مثلاً عبور موش یا سوسک از پشت بشقاب مورد ذکر استفاده می‌کند. اما اگر از مادربزرگ یا یکی از اقوام مسنی که هنوز، افسانه‌های دور و داستان‌های مادرانشان را بخاطر دارند بپرسید قطعا لب گزیده، دعا می‌خوانند، چندباری به اطراف فوت می‌کنند و دست آخر با اعتماد کامل درباره‌ی دست داشتن از ما بهتران در این قضیه خواهند گفت و اینکه یحتمل بزرگواری که در آن قفسه منزل دارد یا از طرح بشقاب خوش‌ش نمی‌آید، یا بشقاب مورد بحث مثلاً مزاحم چیدمان اتاق پذیرایی نادیدنی‌اش است و برای همین نهایت تلاش‌ش را برای خلاص شدن از دست بشقاب، به کار خواهد برد و بهتر است بشقاب را برداریم و بگذاریم همه در صلح و آرامش زندگی کنند!

بشقاب مثال ساده‌ای بود از چیزهایی که اطراف ما هستند و به ظاهر بسیار ساده به نظر می‌رسند، اما در باطن امکان دارد چیزهایی باشند ورای تصور ما، هولناک، با تاریخچه‌ای تاریک و چیزهایی غیرقابل وصف که ماهیت آن را تشکیل می‌دهد. مانند چاهی فراموش شده (یا نشده و در عوض نادیده گرفته شده به عمد) در منطقه‌ای دور افتاده که مثلا دو سرو تنومند هم در دو سوی‌اش کاشته‌اند و مردم در این چاه و به سرو، دخیل و دعا بسته، نذر و نذورات می‌کنند.

ده بر مهیل - نشر باژ - النا رهبری
ده بر مهیل – نشر باژ – النا رهبری

چاهی که چاه نیست یا هست، دروازه‌ای به تاریک‌ترین کابوس آدمی که در شب‌های تب‌زده زمستانی به سراغش می‌آیند. وزن چیزی روی سینه وقتی در آن شب‌های تب‌آلود سعی در آرام کردن خودمان داریم و اینکه این وزن تب است و نه موجودی ناشناخته از جهانی دیگر که قصد جانمان را کرده یا صرفاً چون جایی برای نشستن پیدا نکرده، همینجا نشسته ( مثل گربه‌ای سمج و تخس!) و قطعا از شدت تب است که چشم‌هایمان را باز نمی‌کنیم وگرنه، چیزی برای ترسیدن نیست!

 

یک چاه، یک دروازه، یک دنیای نهان و یک کابوس جاودان؛ چیزی ماندگار و دائمی از دوران بسیار کهن که تا زمان حال، بی‌هیچ تغییری باقی‌مانده و همچنان قربانی (همدم؟) برای خود می‌گیرد. چیزی که هیچ توضیح و توجیهی برای وصف آن وجود ندارد چرا که سعی در گنجاندن چیزی غیرقابل وصف در قالب کلمات فانی، تلاشی بیهوده است که بزرگان بسیاری مانند لاوکرفت بر آن مهر تائید زده‌اند. چیزی قدرتمند، تاریک، تاریکتر از هر شب و هر کابوس و هر تصور هولناکی که تا به‌ حال داشته‌ایم یا خواهیم داشت یا بزرگانمان برایمان در موردش گفته‌اند. کابوسی که چاره‌ای جز پذیرفتن و احترام گذاشتن به آن نیست و النا رهبری در قالب داستان‌های کوتاهش، ذکر هرآنچه به سر راوی آمده را بازگو می‌کند. زیرا راویان، به رغم سرنوشتی که نصیبشان شده، نمرده و نابود نشده‌اند، بلکه عضوی از چیزی بزرگتر شده‌اند، چیزی که قالب فکری ما برای آن تعریفی ندارد و در بهترین حالت، نامش را کابوس ماندگار گذاشته‌ایم، یا افسانه، یا روایت‌های باستانی. چیزهایی که ندیده‌ایم، بلکه شنیده‌ایم و باور داریم که زاده‌ی ذهن بزرگان ما هستند و از کم‌دانشی آنها نشأت گرفته!

«دَه‌بَرِ مَهیل» مجموعه داستان کوتاه تألیفی ژانر وحشت، نوشته‌ی نویسنده‌ی معاصر النا رهبری‌ست که انتشارات باژ آن را در سال ۱۴۰۱ منتشر کرده است. النا رهبری در ده‌بر مهیل  از داشته‌های خودمان برای ترساندن خودمان استفاده کرده؛ از افسانه‌های کهن، از کوهستان‌های دور افتاده و روستاهایی که فقط پیرمردان و پیرزنان در آن زندگی می‌کنند، از ایستگاه اتوبوسی دور افتاده که نه کسی در آن سوار و نه کسی پیاده می‌شود، از چاه‌های بی‌انتهای تاریک، درختان مقدس سرو که نیکوکاری گمنام آنها را در زمین کاشته، از کابوس‌های شبانه، از سنجاق قفلی و البته از پفک هندی!

۱۱ داستان کوتاه (ولی کاش ۱۳ داستان کوتاه بود که نحسی‌اش خواننده را هم گرفتار می‌کرد جهت خنده و سرگرمی!) که هر کدام در بازه‌ی زمانی و مکانی مختلفی رخ می‌دهد، بازگویی روایتی تاریک و هولناک از سوی راوی که خود گرفتار این کابوس دائمی شده و از آن رهایی ندارد؛ چیزهایی نکبت‌انگیز و عجیب!

نثر کتابِ ده‌بر مهیل شیوا و روان است، گیر و گوری ندارد و سعی نمی‌کند دست به دامان چیزهای نأمانوس برای گرفتار کردن خواننده شود، از همین روایت‌هایی که خیلی‌هایش را خودمان سابقاً از پدربزرگ مادربزرگ‌هایمان شنیده‌ایم تا از ترس، برای شیطنت نکردن و سر به زیر بودن استفاده کنند و چیزهایی قابل لمس، از همین فرهنگ، از همین مردم و از همین سرزمین که عمیق‌ترین بخش ذهنمان را غلغلک می‌دهد هرچند که از این غلغلک گمان نکنم کسی خنده‌اش بگیرد، در بهترین حالت کتاب را ببندد و برای چند دقیقه به آن خیره بماند و با خودش فکر کند که یعنی سراغ فصل بعدی هم بروم؟ پس شب چطور بخوابم؟ اما نه، باید بفهمم چه شد و چرا اینطور شد و در نهایت دوباره کتاب را برمی‌دارد و سعی می‌کند سایه پشت سرش را هم نادیده بگیرد!

برای من که عاشق خواندن داستان‌ها و روایات وحشت هستم این کتاب، این مجموعه داستان و این تصور تاریک و تب‌آلود النا رهبری شیرین و دلپذیر بود و از خواندن کلماتش احساس رضایت و لذت کردم. فضاسازی خوبی که در عین موجز بودن، تاثیر خودش را می‌گذاشت و استفاده از عناصری آشنا برای شکل دادن به تصوراتی کاملاً ناآشنا و در نهایت گیر انداختن خواننده در هزارتوی تصور و توهم و وحشت تاریک، از نقاط قوت این اثر تألیفی ژانر وحشت بود.

مطلب قبلینگاهی به رمان «شاعران مرده رمان پلیسی نمی‌نویسند»
مطلب بعدیزیر نفس‌های چنار؛ معرفی کتاب روایت‌های نامعتبر
سیما تقوی (سیاهپوش) متولد ۱۳۶۵ و فارغ التحصیل رشته‌ی مهندسی زمین شناسی، از سال ۱۳۷۸ بطور حرفه‌ای نوشتن را در موسسه گل‌آقا آغاز کرد و از آن زمان به بعد به صورت پیوسته نوشتن و ترجمه را ادامه می‌دهد.سیما تقوی علاقمند به ادبیات ژانری،‌ به خصوص ژانر وحشت کیهانی،‌ ژانر معمایی و علمی‌تخیلی است و در اوقات فراغتش تصویرسازی می‌کند. از سیما تقوی داستان‌های کوتاه مختلفی در نشریات به چاپ رسیده است. داستان کوتاهش با عنوان «حیات سرخ» در کتاب مجموعه داستان کوتاه قلم افسونگر در سال 1402 توسط نشر روهان منتشر شد. داستان کوتاهی از او به عنوان «راه‌های شناخت جماعت پری» در شماره‌ی سوم مجله‌ی سفید به چاپ رسیده است. سیما تقوی همچنین مترجم کتاب‌های دختران کطولحو، سایه‌های کطولحو، سه‌گانه روایات هولناک، دفترچه مرگ (جلد ۱ و ۲) است که توسط نشر پیدایش منتشر شده‌اند. سیما تقوی سابقه‌ی داوری در تمامی دوره‌های مسابقات نوفه دارد و برای سه‌گانه‌ی روایات هولناک در سال 1402 برنده‌ی ۳ لاکپشت پرنده شد. سیما تقوی همچنین برنده جایزه‌ی نفر اول مسابقات بین‌المللی داستان کوتاه طنز دهان و دندان به همت موسسه گل‌آقا در رده سنی ۱۶ تا ۲۰ و برنده‌ی بهترین نوداستان/کمیک آکادمی فانتزی برای داستان عصرجدید هم بوده است.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید