داستایوفسکی و سینمای شوروی
فیلمسازان شرق و غرب از روزگار سینمای صامت تاکنون، همواره مجذوب داستایوفسکی بودهاند؛ مانند فیلم «راسکول نیکوف» (۱۹۲۳) ساخته «رابرت وینه»، از سینماگران اولیه آلمان، همچنین «جوزف فون اشترنبرگ» در (۱۹۳۵) یک نسخه هالیوودی از «جنایت و مکافات» ساخت. همینطور «اکیرا کوروساوا» در ۱۹۵۱ اقتباسی از رمان «ابله» میکند و فیلم «Hakuchi» را میسازد. «آندره وایدا» که به شهادت فیلم «دانتون»اش (۱۹۸۲) همچنان به اندیشههای انقلابی و افراطگرایی سیاسی میتازد، رمان فوقالعاده قدرتمند ولی ضدانقلابی داستایوفسکی «تسخیرشدگان» را بهعنوان زمینهای برای تازهترین فیلمش که هنوز به اکران درنیامده، برگزیده است. حتی «مایکل چیمینو» فریفته سناریویی بر اساس زندگی پرمشقت و دراماتیک داستایوفسکی میشود و از «ریموند کارور» و «تس گالاگر» میخواهد آن را بازنویسی کنند (۱۹۸۲)، ولی فیلم هرگز ساخته نمیشود.
در نگاه نخست، تلفیق داستایوفسکی و سینما طبیعی بهشمار میآید؛ رمانها و داستانهای او سرشارند از ملودرام، شخصیتهای زنده، طرحهای پیچیده و تعصب و گناه. اجتماع شهری، اپیزودهایی با پایانی مبهم، قتلها، خودکشیها، خشونت و حتی داستان پلیسی، دستمایههای عظیمی هستند که داستایوفسکی به «سینمای سیاه» عرضه میکند. ولی هنوز فقط چند فیلم بهیادماندنی از روی آثار داستایوفسکی ساخته شده؛ Hakuchi اثر کوروساوا و چهار شب یک رویابین «روبر برسون» ۱۹۷۱.
همانگونه که «لاری» -نویسنده کتاب- در این بررسی شگرف خاطرنشان میکند، سبک نگارش داستایوفسکی برای اقتباس و برگردانهای سینمایی، به روحیهای خاص و خطرکردن نیاز دارد. زیرا نمایش زندگی روزمره، نثر عصبی و تبدار، تکگوییهای درونی، جریانهای فکری، مباحثههای فلسفی و خصوصاً تکههای غیرمتجانسی از فانتزی روی یک پرده نقاشی ناتورالیستی، همه میتوانند برای یک فیلمساز دردسرآفرین باشند.
شورویها که معمولا در بهروی پردهآوردن ادبیات کلاسیک روسی، تبحر دارند (به یاد بیاوریم تعدادی از اقتباسهای شگفتانگیزشان از آثار چخوف را)، در مورد داستایوفسکی بهویژه، ناامید بودهاند. به دلایلی این امیدواری وجود دارد که «گلاس نوست» در آنجا تأثیر شدیدی بر جای گذارد، ولی تاکنون فیلمسازان شوروی زیر فشار مضاعفی که افق دیدشان را نسبت به داستایوفسکی محدود میکرد، کار کردهاند. از نظر سبک نگارشی، احکام رئالیسم سوسیالیستی، پیچیدگی را ممنوع کرده است؛ برای مثال فانتزی میبایست به ناتورالیسم بدل میشد.
از نظر ایدئولوژیکی، تفکر فلسفی خوشبینانه و پیروزی جمعی بر مفاسد اجتماعی تردیدها و شگفتی داستایوفسکی را به پلیدی (شیطان) و دلواپسیاش را نسبت به روح فردی محکوم میکند: خداشناسی میبایست به رئالیسم انتقادی تغییر مییافت.
فیلمسازان شوروی دوران سختی را برای طرد ارواح پلید داستایوفسکی سپری کردهاند؛ لاری این رویارویی بین دنیای سینمایی شوروی و این استاد قرن نوزدهم را در این کتاب واقعهنگاری کرده است.
نویسنده، استاد ادبیات انسانی و زبان انگلیسی دانشگاه یورک در تورنتو است. به علاوه زبان روسی را خوب میداند و با زیباییشناسی سینما و ادبیات شوروی آشناست و از مواد آرشیوی که در غرب در دسترس نیست استفاده کرده است. بیست عکس به همراه منتخبی ترجمهشده از منابع متنوع مثل بخشهایی از کتاب منتشر نشده «سرگئی آیزنشتاین» بهنام «فصلی درباره داستایوفسکی» بر حجم کتاب میافزاید.
«داستایوفسکی و سینمای شوروی» به عنوان تاریخ سینما، تئوری فیلم و نظری اجمالی به فرهنگ و سیاستهای فرهنگی شوروی سودمند است. اولین فیلم روسی که از روی آثار داستایوفسکی تهیه شد «خانه مردگان» ۱۹۳۲ بود که سناریوی آن را منتقد فرمالیست و مستعد، «ویکتور شکلوفسکی» نوشت و کارگردان کماستعداد «واسیلی فدروف» آن را ساخت. اینکه فیلم چگونه ساخته شد و چگونه پذیرفته شد، حکایت از طرح مسئله داستایوفسکی در سینمای شوروی میکرد. فدروف، ابهام، ویرانگری و درونگرایی مجزای داستایوفسکی را که مطلوب نظر شکلوفسکی بود، تعدیل کرد، اما فیلم در هر حال بهخاطر «فرمگرایی» تقبیح شد.
«شب پترزبورگ» (۱۹۳۴) ساخته «گریگوری روشال» بهلحاظ برخی مایههای اکسپرسیونیستی قابل توجه است، ولی این نیز مطابق سنت مرسوم، اثر داستایوفسکی را بهعنوان نمونهای از رئالیسم سوسیالیستی در نظر میگیرد. سنتی که با کار «ایوان پیرف» به اوج خود میرسد: «شاخصترین متداولکننده داستایوفسکی در سینمای شوروی». (با فیلمهای ابله قسمت اول ۱۹۵۸ و برادران کارامازوف قسمت های اول و دوم ۱۹۶۹ ۱۹۶۸).
آخرین نسخه روسی داستایوفسکی، کاری معمولی و احساساتی از کارگردان کهنهکار شوروی، «الکساندر زارخی» بهنام « ۲۶ روز از زندگی داستایوفسکی» در (۱۹۸۰) است که بر اساس رمان «قمارباز» و تقلای مأیوسانه نویسنده برای تکمیل این رمان در آستانه مرگش ساخته شد. برخی از صفحات پندارگرایانه و (تا حدی تیره) کتاب «لاری» به بررسی نفوذ دیدگاههای جادوئی داستایوفسکی بر سه تن از کارگردانانی که هیچیک از آثارش را فیلم نکردهاند، اما از آنها الهام گرفتهاند، اختصاص دارد. «لاری» فیلم «فریدریش ارملر» – همشهری بزرگ (۱۹۳۹)- را که درباره ادعای خیانتهایی که به تصفیههای حزبی وسیعی منجر میشود، تحلیل میکند و از آن بهعنوان برگردانی غیرقابل قبول از «تسخیرشدگان» یاد میکند؛ در این رمان داستایوفسکی، خائنان انقلابی را تصویر میکند که گویی بهوسیله ارواح پلید –شیاطین- تسخیر میشوند. ارملر مفهوم شیاطین را تحریف کرده و آن را به خائنان علیه استالین و انقلاب، منسوب میکند. من مطمئن نیستم مدرکی دال بر عمدیبودن کار ارملر وجود داشته باشد، اما لاری عمدی بودن کار اور ا قضیه را پذیرفته است.
به اعتقاد لاری، «ایزنشتین» که فیلمی را بر اساس برادرانکارامازوف در ۱۹۴۳ طراحی کرد، در به تصویرکشیدن مفهوم تراژیک فیلمش، «ایوان مخوف» عمیقاً تحتتأثیر بازخوانی آثار داستایوفسکی بوده است. همین مسئله ممکن است در مورد فیلم «شاه لیر» (۱۹۷۱) «گریگوری کوزنتسف» نیز صدق کند. کوزینتسف بزرگ بهنوعی قهرمان کتاب لاری است. کوزینتسف با مشاهده دوران ترس و وحشت استالینیسم و نازیسم از مشغله ذهنی دائمی داستایوفسکی -مسئله شیطان جهانی- تقدیر کرده و به ضرورت وجود هنری درخور و ویرانگر مانند هنر داستایوفسکی که معیارهای آرامشجویانه ناتورالیسم را متلاشی میکند، پی برده است. این نوع هنر همچنین به مفهوم کوششی در جهت دستیافتن به معیارهای رئالیسم سوسیالیستی است.
«لاری» یک بخش روشنگرانه نیز درباره فیلم «یک داستان کثیف» دارد که متذکر میشود که در ۱۹۶۵ «الکساندر آلوف» و «ولادیمیر ناموف» آن را بر اساس قصههایی از داستایوفسکی و تحت فشار ساختند؛ کوششی برای دستیابی به روح فانتزی و کیفیت درونی ناآرام اثر که بهرغم جو نسبتاً آزاد این دوران (۱۹۶۵) برای صاحبان فیلم بسیار دشوار بود (لاری همچنین خاطر نشان میکند که فیلم حامل پیامی انتقادی و ضد قدرت بود).
در نهایت پنجمین کنگره سینمای شوروی در ۱۹۸۶ با اکران عمومی فیلم «یک داستان کثیف» موافقت کرد. به گفته لاری، «الم کلیموف» که در این کنگره ریاست اتحادیه سینماگران شوروی را برعهده داشت، مدتها قصد داشته تسخیرشدگان را به فیلم دربیاورد. شاید سرانجام در جامعه شوروی «گلاس نوست» باید راه رویای آزاد و خالصانه بین داستایوفسکی و سینمای شوروی را همراه کند. آیا این یک مصالحه خواهد بود؟ ممکن است نتایج ما را به حیرت وادارد.
نوشته:ان.ام. لاری
ترجمه:پرویز جاهد
منبع: مجله دنیای سخن
ویرایش و اصلاح: مجله اوسان