تمامحرفهای روی پرده نقرهای
در عالم سینما فیلمسازان مؤلفی هستند که با مشاهده نخستین نمای فیلمشان، درمییابیم که سازندهی اثر کیست. این دست از هنرمندان، به قول معروف امضاء خودشان را دارند. از اساتیدی چون آنتونیونی، هیچکاک، ولز و کوبریک بزرگ گرفته تا این اواخر تیم برتون، آلفونسو کوارون، وساندرسون و بسیاری دیگر. موضوع این یادداشت یکی از خوشامضاءترینِ این فیلمسازان، وس اندرسون و فیلم متأخرش، هتل بزرگ بوداپست است؛ فیلمی محصول سال ۲۰۱۴ آمریکا و آلمان با امتیاز ۸/۱ از وب سایت IMDb و برنده چهار جایزه اسکار در طراحی لباس، گریم و آرایش مو، موسیقی اوریژینال و طراحی تولید از مراسم اسکار سال ۲۰۱۵.
داستان فیلم بینهایت ساده است؛ در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۳۰ میلادی در شرقیترین مرزهای قاره اروپا و در جمهوری خیالی و سابق زوبروفکا که حکومتی فاشیستی آن را اداره میکند، در ارتفاعات پوشیده از برف، هتلی بزرگ و مجلل وجود دارد بهنام هتل بزرگ بوداپست ( The Grand Budapest Hotel) که مشتریان آن، اغلب مسافران پیر و منزوی و پولدار هستند. سر سرایدار این هتل آقای گوستاو، که خود را همهکاره هتل میداند ( که در اصل چنین نیز هست) بههمراه پادوی جنگزدهاش بهنام مصطفی زیرو (صفر) که در این کشور پناهنده شده، با دقت و ظرافت تمام در حال اداره این هتل هستند. یکی از مشتریان قدیمی هتل که بانوییست متمول و دوستی دیرینهای با آقای گوستاو دارد، کشته میشود و تابلوی معروف و گرانبهای پسری با سیب را، نه برای خانوادهاش، بلکه برای آقای گوستاو به ارث میگذارد. اعضای خانواده این خانم که تحمل چنین ننگی را ندارند، برای آقای گوستاو پاپوش دوخته، به او تهمت دزدی و قتل زده و او را به زندان میاندازند. آقای گوستاو طی ماجراهایی جذاب و بانمک به کمک زیرو از زندان میگریزد، بیگناهیاش را ثابت کرده و قبل از مرگ زودهنگامش هتل را برای زیرو به ارث میگذارد.
زیرو در اصل راوی داستان است که با تعریفکردن آن برای نویسندهای که مشتاق شنیدن این قصه است، ماجرای فیلم را جلو میبرد. پرداختن به سینمای وس اندرسون از آنجایی بسیار مهم بهنظر میرسد، که وی یکی از بزرگترین فیلمسازان فرمالیست و همچنان فعال سینمای جهان است که هنوز در زمانهای که فوجی از ابتذال، عالم درام و کمدی را از همه طرف در بر گرفته، قادر بوده به زیبایی و حساسیت بسیار بالا، وامدار سینمای اصیل و وفادار به ریشههای اصیل رفتارهای انسانی باشد
وسلی ویلز اندرسون معروف به وس اندرسون متولد سال ۱۹۶۹ هیوستون تگزاس، فیلمساز، بازیگر، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آمریکایی است که از سال ۱۹۹۴ تاکنون مشغول به کار است و آثاری چون «قلمرو طلوع ماه»، «خانواده اشرافی تننبام»، «دارجلینگ محدود»، «راشمور» و دو انیمیشن در فرمت استاپ موشن بهنامهای «آقای فاکس شگفتانگیز» و «جزیره سگها» و چند اثر دیگر را در کارنامه هنری خود دارد. با نگاهی به آثار اندرسون در طول سالیان فعالیت او در سینما، به جنبههای نگاه تصویری او دست مییابیم که در طول این سالها شکل گرفته و به مرور تبدیل به سبک بصری او گردیده است. سبکی منحصر بهفرد که شامل نگاه بسیار گسترده او به تمامی عناصر صحنه و قاب تصویر است؛ حتی آن عناصری که شاید در حیطه وظایف یک کارگردان معمولی نمیگنجد. تسلط شگفتانگیز او بر طراحی لباس و صحنه، گریم و فیلمبرداری، در کنار قاببندیهای زیبا و وسواسگونه از نظر کمپوزیسیونهای عمدتاً قرینه، همکاری بینهایت دقیقی را با همکارانش بهوجود آورده که منجر به تولید آثاری یکپارچه شده که امروزه تبدیل به یکی از سبکهای خارقالعاده و منحصر بهفرد سینما شده است. ساختار بصری فانتزی وس اندرسون، تا جایی مرزهای خیال را در مینوردد که گویی شاهد انیمیشنی غیرواقعی و یا فراواقعی هستیم که ما را راهی دنیای خاص کارگردان میکند.
البته لازم به ذکر است که در کنار این فانتزی و خیالپردازی فوقالعاده، اندرسون همواره از نشانههای دنیای واقعی و درام متعارف هم برای رسیدن به تعادل در بیان اثرش استفاده میکند تا ما را در جهان محتوایی اثر نیز نگاه دارد. استفاده از رنگهای شدید در طراحی صحنه یکی دیگر از موتیفهای تکرارشونده در آثار وس اندرسون است. لحن کمیک بسیار فاخری همیشه همراه آثار این کارگردان است که معمولاً فیلمهای وی را در ژانر کمدی دستهبندی میکند. این در حالی است که منتقدان او را بهعنوان یک کمدین نمیشناسند. شخصیتهای وس اندرسون اکثراً شخصیتهای عجیب و غریب هستند که عمدتاً توسط بازیگران نامآشنای سینما اجرا میشوند؛ هنرپیشگان بزرگی که حتی اگر چند نمای کوتاه بیشتر برای آنها در فیلم در نظر گرفته نشده باشد، لذت حضور در فیلمی از وس اندرسون را از دست نمیدهند (نگاه کنید به لیست بازیگران همین فیلم هتل بزرگ بوداپست).
فیلم هتل بزرگ بوداپست را میتوان نقطه عطفی در آثار وس اندرسون دانست، چرا که فیلم، برآیندی است از تمام تجربیاتی که او در طول سالها، از سینما کسب کرده و یا برای سینما اختراع نموده است. لوکیشنهای فیلم در عین مینیمالبودن از دیدگاه محتوایی، بینهایت پرطمطراق و باکیفیت طراحی شده است؛ لوکیشنهایی که از حیث رنگآرایی، فوقالعاده زیبا و دلفریباند. گویی وس اندرسون کاری را که حس بویایی در مغز انسان در تداعی معانی نوستالژیک میکند، این بار بهصورت تصویری روی پرده سینما آورده است. سادهتر اینکه، تصاویر کاری با ذهن مخاطب میکنند که حس بویایی با مغز. بهشکلی که اگر در شهر خودتان در خیابانی، دیواری را به رنگی مشابه ببینید، ناخودآگاه به یاد صحنهای از فیلم هتل بزرگ بوداپست خواهید افتاد. اگر لوکیشنهای این فیلم را در کنار هم قرار دهید و از دور به آنها نگاه کنید، مثل این است که در حال نگاهکردن به ویترین یک شیرینیفروشی وسوسهانگیز برای بچههای چاق و حتی لاغر هستید.
ادای دین به سینمای کلاسیک موردعلاقه کارگردان نیز در این فیلم به روشی خاص و جالب اتفاق افتاده است. اندرسون با غلوکردن و گاهی حتی هجو صحنههای معروف ژانرهای مختلف در جای جای فیلم، سرکی به فیلمهای کلاسیک سینمای جهان میکشد. نگاه کنید به صحنه افتتاحیه فیلم وقتی آسانسور هتل را که از روی کوه پربرف میگذرد، میبینیم. مخاطب بلافاصله به یاد جویندگان طلای چارلی چاپلین میافتد. یا صحنه تعقیب و گریز و قتل در موزه که آدم را به یاد شاهکارهای هیچکاک یا تعلیق فیلمهای بریاندی پالما میاندازد. صحنههای مربوط به زندان و فرار از آن نیز میتواند هجویهای بر آثار فاخر اینگونه، مانند «حفره» اثر ژاک بکر و یا «بازداشتگاه شماره ۱۷» بیلی وایلدر باشد.
در اینجا بد نیست اشارهای کنیم به حرکتهای دوربین و میزانسن بازیگران در این فیلم. حرکت «پن» یا حرکت افقی دوربین به چپ یا راست، امروزه در سینما غالباً بهصورتی انجام میشود که خیلی محسوس یا به قول معروف، توی چشم نباشد، و این مهم، با استفاده از ترفند حرکت دوربین به چپ و راست همزمان با حرکت سوژه در کادر میسر شده است، چرا که وقتی شخصیت و دوربین همزمان حرکت میکنند، حرکت دوربین آنچنان به چشم بینده نمیآید. حال آنکه اندرسون در هتل بزرگ به عمد و مدام در حال استفاده از حرکت پن شدید( (Swish Pan) آن هم بدون حرکتدادن سوژه زنده در کادر است، که به این طریق بهجای اینکه شخصیت را برجسته کند، مانند سینما در دوران صامت، نفس روایت را پررنگ میکند.
استفاده از نماهای بسیار نزدیک، با زاویههای خیلی پایین یا خیلی بالا از بازیگران نیز ترفندی دیگر از کارگردان است تا شخصیتهای غلوشده خود را پیرنگی کمدی دهد. دوربین در این فیلم در بسیاری از نماها نیز با حرکت تراک این یا تراک آوت به شخصیتها نزدیک یا از آنها دور میشود که این حرکتها نیز باعث نوعی تأکید بر شخصیت و اعمال او در قاب تصویر میشود. طنز کلامی و فاخری که در آثار وس اندرسون، بهخصوص در همین فیلم هتل بزرگ جاری است، بهراستی مثالزدنیست، چرا که متأسفانه طنز کلامی رایج در سینمای روز جهان، روز به روز به ابتذال (منظور از ابتذال، الزاماً استفاده از الفاظ رکیک و اشارههای جنسی نیست، بلکه هر چه فرم و محتوا در اجرای طنز به هم نزدیک و نزدیکتر شوند، ابتذال شروع به نمود میکند.)، نزدیکتر میشود و فرار از این ابتذال و همزمان احترامگذاشتن به سلیقه مخاطب، کاریست کارستان که به قول معروف «گاو نر میخواهد و مرد کهن» که وس اندرسون در این وادی، مردیست بینهایت کهن.
بحث درباره تمامی جوانب سینمای این کارگردان مجالی نامحدود میطلبد. در آخر ولی همین را بس که: آشنانبودن با سینمای وس اندرسون برای یک اهل سینما، مانند این است که انیماتوری چیرهدست، پلنگ صورتی را نشناسد.