اکتاویو پاز شاعر ، منتقد و مترجم مکزیکی در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب در مکزیکوسیتی به دنیا آمد.
در ایام جوانی با زبانهای فرانسه و آلمانی آشنا شد و به دنیای ادبیات راه یافت. در سال ۱۹۳۷ همراه با شاعران دیگری چون «نرودا» و «آلبرتی» در جنگ داخلی اسپانیا شرکت جست. در دهه ۱۹۴۰ در مکزیکوسیتی مجله ادبی راه انداخت و آثار ارزندهای از شعرهای خود و نیز ترجمه شعرهای فرانسوی و آلمانی و انگلیسی را در آن منتشر کرد. سپس به عنوان نماینده سیاسی کشور خود مکزیک، در پاریس و ژاپن و هند مأموریتهای یافت و سالهای درازی از عمر خود را در خارج از کشور به سر برد و به همین علت تحت تاثیر و نفوذ مکتبهای ادبی رایج در اروپا به ویژه سورئالیسم قرار گرفت اما سورئالیسم او با سورئالیسم استادش «آندره برتون» تفاوت داشت زیرا او هرگز ایماژهایی رویایی صرفاً به خاطر وجود خود ایماژ نیافرید. پاز بنا به گفته منتقدی «همواره آفتاب کشور بومی خویش را با خود به سرزمینهای دیگر برده است».
پاز در سال ۱۹۶۸ با اعتراض به رفتار خشونتآمیز مقامات دولتی مکزیک در سرکوب تظاهرات دانشجویان از کارهای دولتی کناره گرفت. از آن پس در دانشگاههای پاریس، کمبریج، تگزاس، پیترزبورگ، هاروارد و کالیفرنیا به تدریس مشغول شد و در سال ۱۹۸۰ برای چاپ مجموعه شعرهایش به دریافت عالیترین جایزه ادبی مکزیک یعنی جایزه «پرمیو اولین یونیکولیتزلی» به مبلغ ۷۵,۰۰۰ دلار نائل آمد.
شعرهای پاز در قالبهای گوناگونی سروده شده و از قطعات سورئالیستی گرفته (ریشه انسان ۱۹۳۷) تا شعرهای آزاد (عقاب یا خورشید ۱۹۵۱) و شعرها و غزل وارههای سنگین و شعرهای بلند (سنگ آفتاب ۱۹۵۷) و شعرهای عارفانه (در جستجوی جهان ۱۹۷۶) را در بر میگیرد.
«مانوئل درون» منتقد معروف آمریکای جنوبی در ارزیابی مجموعه آثار شعری او گفته است: «آنچه در آثار پاز طی این ۴۰ سال اخیر ثابت و دست نخورده باقی مانده است، ترکیبی از صور خیال ناب نهفته در بافت عباراتی موجز و منسجم است که به کل اثر قدرت خارقالعاده ای میبخشد و نیز تلاش مجدانهای برای فائق آمدن بر دلهره و تنهایی حاکم بر زمانه ما از طریق آمیزش حالات کاملاً ناب انسانی با احساس شورانگیز عارفان گذشته.»
پاز معتقد است که هرچند شعر و جامعه همواره در پی یک دیالوگ متقابل بودهاند در اساس با یکدیگر مخالفند و آنچه انتظارش را میکشد این است: «استحاله جامعه به جامعه خلاق، به یک شعر زنده و خود شعر به صورت یک زندگی اجتماعی، به صورت یک ایماژ مجسم.»
اکتاویو پاز در نثر نیز مقامی ارجمند دارد و نقدهای ادبی و مقالههای متعدد او درباره موضوع های اجتماعی و نیز درباره شعر و شاعری که ازجمله در کتابهای «هزارتوی انزوا»، «کمان و چنگ»، «جریانهای متناوب»، و «کودکان آب و گل» گرد آمدهاند از شهرتی جهانی برخوردار است. در مقالهای که درباره سرنوشت آینده کشور خویش در کتاب «هزار توی انزوا» نوشته است، شیفتگی خود را به خاک وطنش مکزیک و میراثفرهنگی دوگانهاش به زیبایی بیان کرده است.
در مهمترین شعر خود «سنگ آفتاب» به تضاد موجود در دلمشغولیهای اجتماعی و درونی ، لحظهای و ازلی، تمنیات جنسی و تنهایی، تاریخ و ابدیت را به یاری نشانه «سنگِ آفتاب» سنگ حکاکی شده تاریخ آزتکها، سازگاری شگفتانگیزی میبخشد. شیوه سرایش این شعر تا حدودی مدیون ساختار موسیقایی «چهار کوارتت» اثر تی اس الیوت است. پاز تصویرها و وقایع شعر را به شیوه الیوت در برابر هم قرار میدهد اما مشابهت این هر دو اثر، از همین محدوده فراتر نمیرود. در این شعر، پاز در جستجوی درک مستقیم معنای آن چیزی است که به نگاره ابتدایی شهرت یافته است زیرا عقیده دارد که تنها راه چاره انسانِ اکنون برای در امان ماندن از وقوع فاجعه این است که بکوشد آن حکمت و دانش از دست رفته را دوباره باز یابد. شعر «سنگ آفتاب» و کتاب «کودکان آب و گل» توسط احمد میرعلایی مترجم گرانقدر به فارسی برگردانده شده است.
اکتاویو پاز، پیش از ربودن جایزه نوبل در ادبیات به دریافت جوایز گوناگون و معتبری نائل آمده بود که از میان آنها میتوان به جایزه «تو که ویل» که یکی از جوایز مهم علمی فرانسه است و معمولاً به نویسندگان آثاری تفکر برانگیز و آزادیخواهانه داده میشود و نیز جایزه «انسایکلپدیا بریتانیکا» برای شرکت فعالانه در گسترش دانش به نفع بشریت و نیز مدال پیکاسو یونسکو و جایزه معتبر سروانتس اشاره کرد.
در شعر «سرودی در میان ویرانهها» که در سال ۱۹۴۹ سروده شده تصویرهایی از اروپای ویران شده و مکزیک هنوز وحشی را، اندیشه های پراکنده و گرمای نیمروز را که در آن اندیشهها «همچون رودخانههایی که به درون دریا جاری نیستند» در برابر هم میگذارد و بین همه این مغایرتها به یاری نشانه انسان «درختی از ایماژها، واژههایی که گلاند، میوهاند،کردارند» آشتی برقرار می کند.