نقدی بر فیلم سنگینی تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم
نقدی بر فیلم سنگینی تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم

این یک فیلم نیست!

نیکلاس کیج در کارنامه بازیگری‌اش نشان داده است که هیچگاه نه وزین بودن و سنگینی نقش‌های ایفا کرده‌اش در اذهان باقیمانده است و نه می‌توان او را استعداد عظیم هنرپیشگی در هالیوود قلمداد کرد و نه می‌توان حضور او با بازی‌های غلط در فیلم‌هایش را تحمل کرد. همچنین جدیدترین حضور او در عرصه سینما، وضعیت سابقه بازیگری او را اسفناک‌تر از قبل کرده است. فیلم “سنگینی تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم” ساخته “تام گورمیکن” به قدری در همه عناصر فیلمیک‌اش می‌لنگد که نمی‌توان گفت که پایین‌ترین نمره به کدام بخش تعلق دارد! فیلمی که از فیلمنامه‌ای به شدت دم دستی و سطحی رنج می‌برد، نمی‌داند قهرمان داستان‌اش را ستایش یا نکوهش کند، او را بالا ببرد و یا همان پایین نگه دارد.

فیلم که لباس کمدی-اکشن به تن کرده است، نه تنها از پتانسیل کمدی‌های موقعیت موجود در فیلم استفاده نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند که با بامزگی و لودگی کاراکترهایش، نقصان آن را جبران کند. از طرفی کارگردان که خودش نیز صحنه‌های تحمیل شده اکشن به فیلم‌اش را باور ندارد و آنها را جدی نمی‌گیرد، سکانس‌های اکشن، فیلم را تبدیل به کارزاری برای کیو‌کیو بنگ‌بنگ‌های کودکانه با چاشنی خاطره بازی و بازسازی از فیلم‌های قدیمی نیکلاس کیج از جمله فیلم‌های “تغییر چهره” و “صخره” می‌کند.

فیلم “سنگینی تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم” قابلیت آن را ندارد که در دنیای بی‌رحم سینما که همه چیز را به سرعت فراموش می‌کند، کنار گذاشتن ستاره‌های رو به افول گذاشته‌اش را بازتاب دهد. از طرف دیگر گانگستر‌بازی‌های گروه منسوب به پسرعموی جاوی گوتیرز (با بازی پدرو پاسکال) یعنی شخصیت کارلوس (با بازی ژاکوب اسکیپیو) به قدری عبث جلوه می‌کنند که می‌توان آنها را به ما قبل سینمای اکشن مرتبط دانست. فیلم هر چقدر می‌خواهد قهرمان دنیای سینمایی و قهرمان دنیای واقعی را با یکدیگر آشتی دهد و آنها را در یکسو قرار دهد، به مانند ستاره ناپدید شده‌اش یعنی نیکلاس کیج در وادی قهقرایی و ناپختگی سیر می‌کند. زیرا نیکلاس کیج بدون اغراق حتی بلد نیست نقش خودش را در فیلمی بازی کند!

فیلم به قدری دو راهی تصمیم‌گیری پیش پای نیکلاس کیج می‌افکند، که نمی‌داند کدام را حل و فصل کند و به صورت سرسری از آنها عبور نکند؛ از حل اختلافات خانوادگی‌اش بالاخص رابطه خدشه‌دار شده‌اش با دخترش تا کنار گذاشتن او از نقش‌های کلیدی سینما و همچنین همکاری او با ماموران سیا در جریان دختر ربوده شده و تاثیر گذاشتن او در روند انتخابات کاتالونیا و …! با این تفاسیر و با این تعدد از گره‌ افکنی‌ها، آیا نیکلاس کیج می‌تواند بازی قهرمان پردازانه‌اش را از دنیای تخیلی سینما به واقعیت پیرامونی‌اش بسط و ربط دهد؟ جواب، قطع به یقین منفی است.

نسخه بازسازی شده نیکلاس در مهلکه‌های ذکر شده به مانند سابقه بازیگری‌اش فاقد ریتم و پرداخت صحیح است و بدتر از آن اینکه بازی نیکلاس کیج با پارتنراش یعنی پدرو پاسکال فاقد هامورنی و سینرژی است و هر چقدر این دو بازیگر به یکدیگر بیشتر نزدیک می‌شوند، بیش از پیش یکدیگر را پس می‌زنند. از طرفی همه چیز در این فیلم به شکل و شمایلی دست و پا چلفتی‌وار و خنثی ارائه می‌شود و به همین دلیل از موقعیت‌های ماجراجویانه تا دراماتیک و کمدی، همگی به صورت سبکی تحمل‌ناپذیر بی استعدادی‌های اُور اَکت بازیگران ارائه میگردد؛ از مافیای تجارت اسلحه تا تعقیب و گریزهای بی منطق!

باید گفت “سنگینی تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم” یک فیلم سینمایی محسوب نمی‌شود و صرفا ادای دینی به بازیگری پایین آمده از پرده سینما با شوخ طبعی‌های در نیامده است. نیکلاس کیجی که اوج بازیگری‌اش در چند سال اخیر به بازی او در فیلم “خوک” بر می‌گردد، استثنا و اتفاقی که شاید دیگر برای این بازیگر با انتخاب نقش‌های به تکرار افتاده و رخوت‌انگیزش، دوباره پیش نیاید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید