فیل
فیلم فیل

یادداشتی بر فیلم فیل

در سال ۱۹۹۹ فاجعه کشتار دبیرستان کلمباین درشهر کلمباین از ایالت کلورادو آمریکا به‌وقوع پیوست. دو دانش‌آموز این دبیرستان، روز بیستم آوریل در حالی‌که تا دندان مسلح بودند، وارد مدرسه شده و به دانش‌آموزان دیگر و کادر مدرسه تیرانداری کردند و در آخر نیز هنگام محاصره پلیس و نیروهای ویژه اقدام به خودکشی کردند. نتیجه این قتل‌عام، ۱۳ کشته و ۲۱ زخمی بود. دلایل اقدام این دو نوجوان هنوز نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. البته فیلمسازان نیز بی‌کار ننشسته و با ساختن فیلم‌هایی به بررسی و تحلیل این واقعه پرداختند.

مایکل مور، مستند‌‌ساز همیشه منتقد سیاست و قانون‌گذاری آمریکا، مستندی با عنوان «بولینگ برای کلمباین» در همین رابطه در سال ۲۰۰۲ راهی بازار کرد که موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم مستند شد. دیگر کارگردان آمریکایی، گاس‌ون‌سنت نیز فیلمی در این ارتباط ساخت به‌نام «فیل» که موضوع صحبت این یادداشت است.

فیلم فیل (Elephant) محصول ۲۰۰۳ آمریکا، ساخته گاس‌ون‌سنت فیلمساز مستقل، عکاس، موسیقی‌دان‌ و ‌نویسنده آمریکایی است. این فیلم موفق به دریافت نخل طلا و همچنین جایزه هیأت داوران برای بهترین کارگردانی جشنواره کن فرانسه گردید.

گاس‌ون‌سنت یکی از مهم‌ترین کارگردانان گروه فیلمسازان مستقل آمریکایی است. برقراری ارتباط با جهان‌بینی و دنیای او تاحدودی دشوار و زمان‌بر خواهد بود، زیرا آثار سینمایی او در فرم و محتوا به‌سان فیلمسازی رایج و متعارف آمریکایی نیست. ون‌سنت فیلم‌های «آیداهوی خصوصی من»، «ویل‌هانتینگ نابغه»، «پارک پارانویایی»، «میلک» و چند فیلم دیگر را در کنار سه گانه مرگش به‌نام‌های «جری»، «فیل» و «آخرین روزها» در کارنامه هنری‌اش دارد.

مهم‌ترین عاملی که فیلم فیل را از فیلم‌های هم‌دسته(ژانر)‌اش متمایز می‌کند، فرم اجرای‌ آن است؛ از لحاظ فرم، با شیوه نوینی از روایت مواجه‌ایم که تا قبل از این فیلم در هیچ فیلمی اتفاق نیفتاده است و اگر هم باشد، به این گستردگی و جدیت نبوده است. شخصیت‌های فیلم، دانش‌آموزانی هستند که یا در حال آمدن به مدرسه هستند و یا در دبیرستان در حال فعالیت روزانه خود هستند.

فیل
نمایی از فیلم فیل

دوربین در اکثر مواقع در نماهایی به طول مدت ۲ تا ۳ دقیقه و گاهی حتی طولانی‌تر، از روی شانه شخصیت‌ها در حال تعقیب‌شان است و گاهی برای بهتر به تصویرکشیدن آن شخصیت، از روی شانه حرکت کرده، به روبه‌روی او می‌رسد و قاب‌هایی با اندازه مدیوم‌شات و یا کلوزآپ شکل می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که ما به‌عنوان مخاطب، مانند روحی، با شخصیت‌ها همراه، و ناظر کل وقایع فیلم هستیم. یعنی دوربین و چشم مخاطب یکی شده‌اند. به این ترتیب استفاده از میزانسن، دکوپاژ و تدوین به‌منظور همراه‌کردن مخاطب با قصه به‌نحوی که کارگردان می‌خواهد، میسر می‌شود.

فیلمساز از فرمی استفاده می‌کند که مخاطب اگر خودش نیز بخواهد، نمی‌تواند از همراهی با فیلم سرباز زند؛ انگار هیپنوتیزم شده است. همین یک نکته کافی‌ست تا نتیجه بگیریم که فیلم در جذب مخاطب موفق است. حال به آن اضافه کنید ترفند دوم را؛ هنگامی‌که با یک شخصیت همراه هستیم و ماجراها را می‌نگریم، اگر شخصیت جدیدی وارد کادر شود و مثلاً با شخصیت فیلم سلام و احوال‌پرسی کند، در نمای بعدی از ابتدا با او همراه می‌شویم تا به صحنه احوال‌پرسی برسیم. در این جا گویی خود قبلی‌مان را از زاویه دید شخصیت جدید می‌بینیم. از این‌جا به بعد هم تا آخر نما همراه همان کاراکتری هستیم که پلان با او آغاز شد.

با همه شخصیت‌های فیلم به این طریق از زوایای مختلف آشنا می‌شویم. و این سیکل دایره‌وار تا به انتها و رسیدن به صحنه کشتار دانش‌آموزان که صحنه نهایی است، ادامه می‌یابد. جالب است که در ابتدای صحنه پایانی، با دو دانش‌آموز ضارب همراه شده، وارد دبیرستان می‌شویم. به این شکل، این حس به ذهن متبادر می‌گردد که گویی خود مخاطب می‌تواند از قاتل‌های بی‌رحم و سرخورده داستان باشد.

گاس_ون_سنت
گاس ون سنت

در جای جای فیلم، دو نوجوان قاتل سرگرم بازی‌های کامپیوتری یا مشاهده سخنرانی‌های حزب نازی از تلویزیون هستند. ساده‌ترین برداشتی که می‌توان از این نما‌ها داشت، تأثیر مخرب بازی‌های کامپیوتری و یا شست‌وشوی مغزی جوانان توسط رسانه است؛ جوانانی که با بستر آماده‌شده توسط رسانه و ظرفیت‌های منفی خود که توسط خانواده و محیط فراهم آمده، منتظر کوچک‌ترین جرقه هستند تا انبار باروت روح و جسمشان به اسف‌بارترین حالت ممکن منفجر شود.

این‌جا به نام فیلم نیز می‌توان اشاره کرد که تا به امروز، تفسیرهای متعدد و متفاوتی از آن شده است. نام فیلم در نگاه اول هیچ سنخیتی با خود فیلم ندارد. گاس‌ون‌سنت گفته است که نام فیلم را از فیلمی کوتاه ساخته آلن کلارک با همین عنوان وام گرفته است. فیلمی که داستانش در زمان درگیری‌های ایرلند شمالی اتفاق می‌افتد، که خود این فیلم هم عنوانش را از توصیف برنارد مک لاورتی از شرایط ایرلند شمالی وام گرفته: «همچون فیل درهال خانه‌مان» که در زبان انگلیسی اصطلاحی طعنه‌آمیز است در مورد سرپوش گذاشتن بر یک مشکل بزرگ و بدیهی که کسی دوست ندارد درباره‌اش حرف بزند (ویکی پدیا). شاید ون سنت به همین دلیل از این عنوان استفاده کرده تا به مشکل قانون حمل و خرید اسلحه اشاره کند که روزانه در آمریکا قربانی می‌گیرد ولی کسی حرفی درباره‌اش نمی‌زند و هیچ قانونی اصلاح یا محدود نمی‌شود.

اشاره و انتقاد این فیلم به‌صورت غیرمستقیم (و حتی فیلم مستند مایکل مور به‌شکل مستقیم)، به قوانین خرید و حمل اسلحه در آمریکا است. جایی که نظارتی بر این امر وجود ندارد و هر شهروند ساده‌، می‌تواند به راحت‌ترین شکل ممکن برای هر هدفی که در سر می‌پروراند، سلاحی تهیه کند. نگاه کنید به صحنه‌ای از فیلم که دو دانش‌آموز تروریست در خانه مشغول بازی با کامپیوتر هستند و یک پیک موتوری، اسلحه‌ای را راحت‌تر از یک پیتزا تحویل آن دو می‌دهد.

 

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید