آسمانخراشهایی با اشکالی عجیب، رباتها در خیابان، انسانهای سرد و افسرده، ماشینهای پرنده، آیندهای مبهم و آخرالزمان از جمله تصاویری هستند که با شنیدن ژانر علمی- تخیلی در ذهن ما نقش میبندند. چراکه آنها را در بسیاری از فیلمها دیدهایم و یا امروزه با توجه به پیشرفت علم و فناوری آنها را در آیندهای نه چندان دور میتوانیم تصور کنیم، اما وقتی این تصویر از آینده در سال ۱۳۱۲ تصور شده است، آنگاه ماجرا جالبتر میشود. داستان کوتاه «س.گ.ل.ل» نوشته نویسنده صاحبنام و خوشقریحه صادق هدایت اولین اثر علمی-تخیلی ایرانی است که در مجموعه «سایه روشن» به چاپ رسیده است.
داستان در دوهزار سال آینده در شهری پیشرفته به نام کانار اتفاق میافتد که دورنمایی محو و تاریک دارد و تنها هیکل کوه دماوند، بلند، باشکوه و تهدیدآمیز به چشم میخورد. با توصیفاتی که از شهر و زمانه میخوانیم، آن را جایی پر از آسمانخراشهایی با اشکال مختلف، اتورادیوالکتریکها (ماشینهایی که سوخت خورشیدی دارند)، مردمی ساکت که بدون اراده در جادههای خودشان قدم میزنند، پلیسهای آدمک مصنوعی (رباتها) و … را میبینیم. تمام احتیاجات بشر برطرف شده، ولی درد زندگی بیمقصد بیدوا مانده است و از این رو بشریت تصمیم میگیرد تا راهحلی برای رفع این مشکل پیدا کند. این توصیفات به مانند اسم داستان بهنوعی حسی مرموز و گیرا در خواننده ایجاد میکند.
شخصیتهای اصلی داستان س.گ.ل.ل سوسن و تد هستند. سوسن زنِ زیبا و هنرمندِ جوان مجسمهساز است، با دیگران فرق دارد، به معنویت اعتقاد دارد، حسی از درون او را آزار میدهد و میخواهد زندگی را رها کند و به طبیعت پناه ببرد. در کنار اتاقش باغ و گلخانهای دارد که نه تنها در آن گیاهان عجیب و غریب روییده، بلکه حیوان خانگیاش یک مار بزرگ سفید نیز در آنجا زندگی میکند. تد دوست آمریکایی اوست که در طول داستان با خواندن مکالمات بینشان به شخصیت، نگرش و ایدههایشان در مورد مفهوم مرگ، زندگی، روح، معنویات و عشق پی میبریم.
از سوی دیگر در داستان به گروهی به نام لختیها اشاره میشود که اعتقاد دارند راه رهایی از بدبختی برگشت به طبیعت است و به نوعی درصدد کمک هستند و در مقابل پروفسور راک علم را بزرگترین عامل ترقی بشریت میداند و طبیعت را جزو غنایم بشر میشمارد که از آن برای برطرف کردن مشکلاتی که در واقع خودش ایجاد کرده به مانند سرما و گرما استفاده میشود. حال اینکه دیگر بشر به طرز طبیعی نمیمیرد، پوچی و یأس فلسفی گریبانگیر شده است، انیستیتوهای اوتانازی و خودکشی راه نجات تلقی میشوند. همکاران پروفسور راک هرکدام روشهای مختلفی برای خودکشی جمعی پیشنهاد میدهند که به آنها ایراداتی وارد است، اما در نهایت پروفسور سرمی مخصوص به نام سرم «گگن لیبس لایدن شافت» یا «س.گ.ل.ل» را معرفی میکند. تمام مردم سرم ضدشهوت را تزریق میکنند، اما اتفاقات طبق نقشه پیش نمیرود و منجر به فاجعهای بزرگتر میشود.
حال و هوای داستان س.گ.ل.ل مناسب با ژانر و موضوع آن است. صادق هدایت همانقدر که در توصیف حال و فضای داستان روایتی جالب و پرکشش را ارائه میدهد، با مکالمهنویسی، تصویری شفاف از گفتوگو بین شخصیتها را نمایش میدهد که باعث میشود خواننده داستان را در ذهن تصور کند و آن را فقط از پشت عینک راوی نبیند و در عین حال با حفظ فاصلهای نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک، با بینش و عقاید نویسنده آشنا شود.
در دیگر آثار صادق هدایت، گذشتهنگری و رجوع به آن، نوعی آرمان برتر محسوب میشود و مصداق آن را در بعضی از داستانهای کوتاه، رمانهای تاریخی و سفرنامه اصفهان، نصف جهان میتوان شاهد بود. اما در این داستان آیندهنگری او بسیار جالب است، کما اینکه بسیاری از وسایل و تجهیزات هوشمندی که در این داستان آمده مثل تلفن همراه و تماس تصویری، رباتها و درهایی با چشمهای مصنوعی امروزه وجود دارند و خواندن آنها موجب حیرت و غافلگیری از تصورشان در حدود ۸۸ سال پیش میشود. این داستان فقط جنبه سرگرمی و فانتزی ندارد، بلکه با ایجاد پرسشهایی در ذهن، ما را به فکر فرو میبرد. در زمانهای که علم پیشتاز است، ولی زندگی با ویروس ناخوانده کرونا، مشکلات مختلف اقتصادی، روحی و اجتماعی، مرگ و … بشریت را به زانو درآورده است، شاید خواندن این داستان کوتاه اندک لحظاتی ما را به فکر فرو ببرد که آینده چگونه خواهد بود و ما چه نقش و تأثیری در آن خواهیم داشت.
داستانهای علمی-تخیلی برای بزرگسالان از سوی نویسندگان ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ولی اگر مایل به خواندن اثری در این ژانر از صادق هدایت هستید، داستان سرگذشت ماه پیشنهاد میشود. این داستان در ژانر طنز علمی–تخیلی انتقادگری است و در سال ۱۳۲۴ در مجله سخن با نام مستعار «پ، مازیار» چاپ شده است و در مجموعه آثار نایاب صادق هدایت به کوشش و مقدمه جهانگیر هدایت منتشر شده است.