انتقام غذایی است که بهتر است سرد سرو شود
توماس کارللایل فورد (Thomas Carlyle Ford)، معروف به تام فورد، طراح مد، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان آمریکایی، متولد سال ۱۹۶۱ تگزاس است. تام فورد شهرت خود را قبل از فیلمسازی، مدیون صنعت مد است. حرفهای که آن را با کارآموزی در خانه مد Cloé آغاز کرد و پس از رسیدن به مقام مدیریت تولید برند گوچی و ایوسنلورن، در سال ۲۰۰۴ برند معروف خود با نام تام فورد تأسیس کرد، که در زمینه عطر و ادکلن فعال است. خارج از دنیای مد، تام فورد فیلمسازی است گزیدهکار که تاکنون دو فیلم به نامهای «یک مرد مجرد» در سال ۲۰۰۹ و «حیوانات شبگرد» در سال ۲۰۱۶ را در کارنامه هنری خود دارد. در هر دو فیلم، او علاوهبر کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی اثر را نیز بر عهده داشته است.
اینگونه که بهنظر میرسد، هدف او در فیلمهای دیگرش نیز ادامه همین روال، یعنی به عهده گرفتن این سه مورد است. دو فیلم او، تا به حال از اقبال خوبی نزد منتقدان و تماشاگران برخوردار بوده و در گیشه نیز تاحدودی موفق بودهاند. این یادداشت به فیلم آخر او یعنی «حیوانات شبگرد» میپردازد و بر پیچیدهگیهای موجود در فیلمنامه قوی آن اشاره دارد؛
فیلم «حیوانات شبگرد» (یا شبزی) با عنوان انگلیسی Nocturnal Animals، ساخته سال ۲۰۱۶ آمریکا و به کارگردانی تام فورد، اقتباسی است سینمایی از رمان «تونی و سوزان» نوشته «آستین رایت». داستان فیلم درباره گالریدار هنری بهنام سوزان با بازی «امی آدامز» است که بستهای دریافت میکند حاوی آخرین کتابی که همسر سابقش ادوارد «جیک جیلنهال» با نام حیوانات شبگرد نوشته است. سوزان نوزده سال پیش ادوارد را بهخاطر همسر فعلیاش رها کرده، در حالیکه بچهای را که از او در شکم داشته، سقط کرده است. ادوارد در یادداشتی که همراه کتاب در بسته قرار داده از سوزان خواسته است تا کتاب را بخواند و آخر هفته او را ملاقات کند. سوزان شروع به خواندن کتاب میکند. داستان کتاب درباره مردی است به نام تونی که در جنایتی هولناک، همسر و فرزندش از او گرفته شدهاند و مرد که از توسل به قانون طرفی نمیبندد، با کمک کلانتری رو به احتضار، تصمیم میگیرد شخصاً اعمال قانون کند و انتقام بگیرد. در پایان که سوزان کتاب را میخواند، برای ملاقات با ادوارد به رستورانی رفته و منتظر میماند. پرسش این است که آیا ادوارد به آنجا میآید یا خیر؟
فیلمهای تام فورد اصولا فیلمهایی هستند، شستهرفته، خوشساخت و شیک. این شیکبودن البته نکته مثبتی در آثار اوست، چراکه این شیکبودنها، بهجا و سروقت است و مانند بسیاری از فیلمها، فقط برای پرکردن ضعفهای دیگر فیلم بهکار گرفته نشده است. البته از کارگردانی که شغل اولش طراحی مد است، دور از انتظار هم نیست. نکته دیگر اینکه، از آنجایی که تام فورد تقریباً همهکاره فیلمهایش نیز هست، دستش در نوعآوری، ریسککردن و ساختارشکنی بسیار بازتر از دیگر کارگردانانی است که خود تهیهکننده فیلمشان نیستند. در هر دو فیلمی که تا بهحال از او به نمایش عمومی درآمده، شاهد تم و موضوعی ساده هستیم که با پرداخت منحصر بهفرد تام فورد، تبدیل به اثری شاخص و باطراوت شده است؛ چه در فیلم اولش، یک مرد مجرد، که مخاطب را به شکلی کاملاً جدید و خارج از کلیشههای جاری، با مقوله همجنسگرایی روبهرو مینماید و چه در این فیلم اخیر که صحبت از انتقام است.
فیلم حیوانات شبگرد از سه قسمت مجزا تشکیل شده که بهنحوی زیبا و در راستای هدف فیلمساز به هم گره خوردهاند؛ بخش اول، گذشته سوزان و ادوارد و نحوه علاقهمندشدن آنها به یکدیگر و ازدواجشان، و سرانجام جدایی تلخ و بسیار دردناک آن دو برای ادوارد است. بخش دوم، داستان کتابی که ادوارد برای خواندن به سوزان داده است و بیننده آن داستان را از ابتدا تا انتها از دریچه ذهن سوزان، شاهد است و بخش سوم، زمان حال، که سوزان را مشغول زندگی روزمره و همچنین در حال خواندن کتاب میبینیم و در انتظار رفتن او به رستوران و ملاقات با ادوارد هستیم.
تام فورد این سه بخش را بسیار زیبا به هم گره زده است. مخاطب در حالیکه زمان حال را شاهد است، از دریجه ذهن سوزان وارد داستان کتاب ادوارد میشود. شخصیت اول کتاب -تونی، همسر و پدر داغدیده، باز هم با بازی جیک جیلنهال- از دید سوزان همان ادوارد است، که در تلاش برای خونخواهی همسر و فرزندش بوده و وقتی از طریق قانون به جایی نمیرسد، خود دست به کار میشود. در زمانهای اوج داستان کتاب، که سوزان و تماشاگر شوکه میشوند، با یک کات به موقع، به زمان حال یعنی هنگامی که سوزان در حال خواندن کتاب است باز میگردیم و در همین زمان، سوزان که دست از کتاب خواندن برداشته و به فکر فرو رفته است، با یک فلاشبک ما را به گذشته خود و ادوارد میفرستد تا از ماجرای گذشته این دو آگاه شویم. این ترفند برای بازگو کردن کل داستان در طول فیلم جاری است. این سبک از قصهگویی در سینما، نوعی نوآوری محسوب میشود، که تا قبل از فیلم حیوانات شبگرد کمتر دیده شده است و یا بهتر بگوییم تا جایی که حافظه نگارنده یاری میکند، اصلا دیده نشده است.
نکته جالب توجه دیگر در فیلمنامه، آنجایی است که با جلوتررفتن زمان فیلم، تماشاگر به همراه سوزان رفته رفته متوجه میشود که داستان کتاب ادوارد، شبیه داستان زندگی گذشته این دو است؛ حتی نام کتاب تازه نوشتهشده ادوارد که حیوانات شبگرد است، از لقبی گرفته شده است که در دوران زناشویی، ادوارد، بهعلت کمخواببودن سوزان، به او اطلاق میکرده است.
وجه تمایز و نکته جالب فیلم حیوانات شبگرد وجه روایی از داخل به خارج آن، برخلاف دیگر فیلمهای این چنینی است. فیلمهایی که روایت آنها از خارج به داخل است. به این معنا که اگر به تاریخ سینما توجه کنیم، بسیاری از فیلمها را خواهیم یافت که یک موضوع اولیه را بهانه قرار میدهند تا بهواسطه آن وارد کتابی شود که یکی از شخصیتها در حال خواندن آن است و در ادامه، موضوع اصلی فیلم، همان موضوع کتاب مربوطه قرار میگیرد. ولی اینجا تام فورد بالعکس، داستان کتابِ داخل فیلم را دستمایه قرار داده، تا بتواند به بررسی زندگی گذشته این دو شخصیت بپردازد و با سمبلیزه کردن شخصیتهای کتاب در شخصیتهای اصلی فیلم، دردی را که ادوارد در زندگی واقعیاش در رابطه با سوزان تحمل کرده متجلی ساخته است.
مگر نه اینکه، ری -شخصیت منفی کتاب که متجاوز و قاتل است-، همسر و فرزند تونی را از او گرفته است؟ لذا ری میتواند همان ما به ازای بیرونی سوزان باشد که خود و فرزندش -که قبل از طلاق او را سقط کرده بوده- را از ادوارد گرفته است. ادوارد نیز، برای انتقام، کتاب را به سوزان تقدیم کرده و نام کتاب را هم همانگونه که پیشتر گفته شد، انتخاب کرده است و با او قراری نیز گذاشته است که هیچوقت به سر آن قرار نخواهد رفت. در واقع انتقام اصلی، انتقامی نیست که به واسطه دیدن داستان کتابِ موجود در فیلم، همراه با خشونت و کشت و کشتار شاهد آنیم، بلکه انتقام اصلی عملی است که ادوارد پس از نوزده سال در رابطه با سوزان انجام میدهد. اینجاست که انگلیسی زبانها، ضربالمثل «انتقام غذایی است که بهتر است سرد سرو شود»*را به زیبایی مورد استفاده قرار میدهند.
.Revenge is a dish, best served cold*