نان اثر ولفگانگ بورشرت، ترجمه علیاصغر حداد
ولفگانگ بورشرت یکی از میلیونها قربانی جنگ دوم بود. دوران جوانیاش در جنگ دوم و نبرد با بیماری سپری شد. در محاکمه نظامی به اعدام محکوم شد، چرا که به آدولف هیتلر معترض بود، ولی از آنجایی که به بهبودیاش امیدی نبود، او را دوباره به جنگ فرستادند تا آنجا بمیرد. بورشرت در طول عمر کوتاه بیست و شش سالهاش آثار بسیار تأثیرگذاری نوشت گویا که میدانست عمرش کفاف نمیدهد تا بتواند تمام رنج و درد دورانش را بیان کند.
با روی کارآمدن نازیها علاوه بر مردم و کشور، ادبیات نیز به نابودی کشیده شد. بعد از جنگ، مردم به دنبال صدایی میگشتند تا روایتگر نسلی نابودشده باشد. نسلی که از یک سو همه رقم ویرانگی را به چشم دیده و از سوی دیگر شرمساری ملی گریبانش را گرفته بود. ادبیات قبل از جنگ توان بیان فجایع جنگ را نداشت و دگرگون شد. به همین دلیل ادبیات ویرانهها که جنبش ادبی جدید بود، آغاز شد. در این نوع ادبیات جملات کوتاهتر، سادهتر و فشردهتر شدند. بورشرت بنیانگذار ادبیات جدید آلمان، داستان کوتاه و از نمایندگان بنام این جنبش است، تأثیر زیادی روی نویسندگان پساجنگ آلمان مثل هاینریش بل داشت. به عقیده هاینریش بل ادبیات جدید آلمان با داستان نان آغاز شده است.
داستان کوتاه نان در مورد قحطی و فلاکت جنگ است. شخصیتهای داستان اسم ندارند و به عنوان زن و مرد به مخاطب معرفی میشوند. در نیمه شب زن از شنیدن سروصدا بیدار میشود، به آشپزخانه میرود و شوهرش را آنجا میبیند. زن در مییابد که شوهرش برای خودش نان بریده است، ولی هیچ کدام به این موضوع اشارهای نمیکنند. مرد میگوید که صدایی شنیده و برای همین به آشپزخانه آمده است. هر دو میدانند که دروغ است ولی به روی هم نمیآورند. به تخت باز میگردند، زن صدای جویدن نان را میشنود و خودش را به خواب میزند. روز بعد زن از سهم نان خودش میزند و برشی بیشتر به مرد میدهد، به بهانه اینکه نان، شبها به او نمیسازد، اما هر دو میدانند که دروغ است ولی به روی هم نمیآورند.
در این داستان کوتاه تک تک کلمات اهمیت خاصی دارند. بورشرت با زبانی ساده و طبیعی، نثری رسا و عاری از استعاره به توصیف جنگ، عوارضِ وحشتناکش و زندگی روزمره پرمشقت مردم میپردازد.