بند دیوان - بهزاد قدیمی
بند دیوان - بهزاد قدیمی دارک فانتزی ایرانی

نوشتن یک رمان، نسبت به داستان کوتاه سخت است؛ فقط تعداد کلمات آن نیست که باید بیشتر باشد. در داستان کوتاه، مخاطب وقت می­‌گذارد چون فقط چند صفحه را باید بخواند. حوصله‌­اش می‌­شود آن را بخواند. می­‌داند چند صفحه دیگر داستان تمام می­‌شود و می‌­تواند بعد از آن به زندگی خود برسد. اما در رمان، کم‌حوصلگی مخاطب بزرگ­ترین دشمن نویسنده است. در حقیقت هنر نویسنده ایجاد کشش بین داستان و مخاطب است. یعنی نویسنده باید کاری کند تا مخاطب رمانش را تمام کند. این کار در داستان­‌های گمانه‌زن دشوار­تر می­‌شود. زیرا ادبیات گمانه‌­زن شامل ژانرهایی با عناصری می­‌شود که در واقعیت، تاریخ ثبت شده یا دنیای کنونی وجود ندارد. برای همین خواننده از ابتدا می‌­داند هر آنچه که می­‌خواند حقیقت ندارد. اینجاست که شروع رمان تعیین کننده است. یک شروع جذاب می­‌تواند مخاطب را میخکوب کند و او را مجبور کند تا ناباوریش را به حالت تعلیق در بیاورد.

شروع رمان بند دیوان از بهزاد قدیمی همین­‌گونه است. می­‌تواند شما را وادار کند تا صفحه­‌ی اولش را بخوانید و بعد به سراغ صفحه بعدی آن بروید و بعد از آن به سراغ بعدی. شروعی که می‌­تواند نمایی از کل پلات داستان را به مخاطب نشان دهد.

«در آن روز دو جور ضربه زده شد. اولین نوع ضربه­‌ها مال کلنگ­‌هایی بود که به سنگ­‌های طلسم شده‌­ی درگاه می‌­خوردند. گروهان ده نفری”سپاه سرمدی” هر کوبه به سنگ‌­ها می‌­آورد فقط جرقه از تیغه­‌ی تیشه­‌هایشان برمی­‌خاست؛ سنگ خرد که نه خراش هم برنمی­‌داشت.»

بند دیوان یک دارک فانتزی تالیفی است که از عناصر ایرانی در داستان خود بهره برده. داستان در زمان ساسانیان جریان دارد. زمانی که مغی به نام راد سعی در بستن بند دیوان می­‌کند. برای این کار مجبور می­‌شود به دنبال سپاه سرمدی برود؛ زیرا این سپاه و فرمانده­ی آن تنها افرادی هستند که می­‌توانند او را در این امر یاری کنند. راد برای اینکه بتواند سرنخی از سپاه سرمدی پیدا کند راهی آتشکده اشک‌­افروز در شهر سرشهاب می­‌شود تا از دوست قدیمی خودش، آرش کمک گیرد. در این میان راد علاوه بر پیدا کردن سپاه سرمدی باید با گذشته خودش روبه رو شود. گذشته‌­ای که جرئت روبرو شدن با آن را ندارد. راد برای پیدا کردن هر سرنخی قربانی می­‌دهد تا اینکه بار گناهانش به قدری سنگین می­‌شود که او را به زمین می­‌زند.

نویسنده فرم جذابی را برای رمانش انتخاب کرده. فرمی که باعث شده داستان از حالت خطی خارج شود و مخاطب برای فهم داستان مجبور به چینش پازل شود. فرم خاص داستان بر روی پلاتش نشسته و جذابیتش را بیشتر کرده. قبل از شروع هر فصل مخاطب با داستانکی روبه رو می­‌شود. اینجاست که مخاطب باید ارتباط این داستانک­‌ها را با پلات اصلی پیدا کند. حتی اگر همین داستانک­‌ها به طور جداگانه‌­ای بدون داستان اصلی خوانده شود باز هم جذابیت خود را دارد.

یکی دیگر از نقاط قوت داستان، نثر نویسنده است. نثر کتاب گیراست. برای بیان خود از کلمات عجیب استفاده نمی­‌کند اما با همان کلمات ساده ترکیب­‌های خوبی و دلنشینی می‌­سازد. نثر بر روی فرم نشسته و توانسته به نقطه­‌ی قوتی برای رمان تبدیل شود. با این حال نویسنده از کلماتی عربی همچون حرام استفاده کرده که با توجه به زمانی که داستان در آن جریان دارد بهتر بود استفاده نشود.

بند دیوان یکی از آثار خوب تألیفی در داستان­‌های گمانه‌­زن است. آثاری که کمبودشان به شدت حس می­‌شود. این قبیل کتاب‌ها توانایی رقابت در برابر آثار ترجمه را دارند و با توجه به این که برای مخاطب ایرانی و فارسی­‌زبان نوشته شده­‌اند می­‌توانند بهتر از آثار ترجمه عمل کنند.

یک دیدگاه

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید