نامهای از طرف والدو
تو حتماً میتوانی، جوزفین!
سلام دوستان عزیزم! امروز میخواهم داستانی درباره شجاعت برای شما تعریف کنم؛ داستان درباره جوزفین پنگوئن، دختربچهای است که کاملاً ناامید شده است. چرا؟ الآن برایتان تعریف میکنم؛
شما اول باید چیزی...
داستانکوتاه «کلیسای جامع» اثر ریموند کارور
همان مرد کور، دوست قدیمی زنم. بله، خود او داشت میآمد شب را پیش ما بماند. زنش مرده بود. برای همین آمده بود به دیدن قوم و خویشهای زن مردهاش در کانتیکت. از خانهٔ...
انتقام، داستانی از مارکی دو ساد
شهروندی شایسته از اهالی پیکاردی، به احتمال زیاد نوادهی یکی از نغمهسرایان شوریدهحال و البته ممتازِ کرانههای اوئیس یا سومه، که هستیِ لش و بطیاش ده الی دوازده سال پیش توسط یکی از نویسندگان بزرگ...
داستان کوتاه طلاق اثر آیزاک باشویس سینگر
بسیاری از دعواها و پروندههای طلاق در دادگاه پدرم حل و فصل میشد. دادگاه، همان اتاق نشیمن خانهٔ ما بود که پدرم، نسخههایی از تورات و کتابهای مذهبیاش را در صندوقی قدیمی نگه میداشت....
داستان برفروبی در اورامانات اثر مرداد عباسپور
من خیلی مزاحمتون نمیشم. این اولین جمله بود. بعد اسمم را بر زبان آورد؛ عیدی احمدی شیرانی. خواستم بگویم شیروانی درسته «و» افتاده و در طول این سی و هشت سال فرصت نکرده ام...
داستانکوتاه زخم شمشیر اثر خورخه لوئیس بورخس
داستانکوتاه زخم شمشیر
جای زخمی ناسور چهرهاش را خط انداخته بود. جای زخم به شکل هلالی، رنگ باخته و تقریباً کامل بود که شقیقه را از یک سو به گودی نشانده بود و گونه را...
داستان کوتاه کاتیا
هادی معیرینژاد نویسنده و روزنامه نگار متولد ۱۳۵۲ در تهران و فوق لیسانس جامعهشناسی است . او از سال هزار و سیصد و هشتاد تا امروز در نشریات مختلف به کار روزنامه نگاری در...
داستان جرونیمو کور و برادرش؛ اثر آرتور شنیتسلر
جرونیمو کور و برادرش
جرونیمو کور از روی نیمکت برخاست و گیتارش که آماده روی میز کنار گیلاس شرابش بود را به دست گرفت. صدای چرخ اولین کالسکههایی را که آمدند، شنید. کورمال کورمال از...
داستان کوتاه «گربه سیاه» اثر ادگار آلن پو
داستان کوتاه گربه سیاه اثر ادگار آلن پو
داستانی را که میخواهم به روی کاغذ بیاورم هم بس حیرتانگیز است و هم بسیار متداول. انتظار باور آن را ندارم. انتظار باوری که حواس خود من...
داستان کوتاه «بیست و هفت خواهر»
احساس من در مواجهه با هر شئی کهن همیشه یکجور بوده. پوستم مثل سطح آبِ در حالِ جوش گرم میشود و کِش میآید و انگار ذهنم رویارویی با تاریخ را باور نمیکند.
اولینبار که یک...