داستانکوتاه «دسته گل آبی» اثر اکتاویو پاز
داستانکوتاه «دسته گل آبی» اثر اکتاویو پاز
گفت:
«تکان نخورید آقا وگرنه فرو می کنم.»
بی آن که برگردم پرسیدم:
«از جان من چه میخواهی؟»
با صدای نرم و تقریباً دردآلود پاسخ داد: «چشمهایتان را آقا.»
«چشم هایم ؟ چشمهایم...
خطوط دست، نوشتهی خولیو کورتاسار
داستان کوتاهی از خولیو کورتاسار
از یک نامه پرت شده روی میز خطی میآید، در طول الواری از جنس کاج ادامه مییابد و از یکی از پایهها پایین میرود. خوب که نگاه کنی، میبینی خط...
سیمون قدیس
داستانکوتاه سیمون قدیس از شهریار وقفیپور
تنها یکی جملهی ساده بود، و نه بیشتر. حالا، اما هرچه فکر میکنم یادم نمیآید که کجا خواندمش. به هر حال مهم نیست. تنها پیام اهمیت دارد، و نه...